• فرصت طلب سکسی •

11.6K 1.7K 796
                                    

قسمت دهم: "فرصت طلب سکسی"

نامجون و هوسوک و جین ، سه تا احمق ، مثل گربه هایی که نور قرمز رو دنبال میکنن چشم هاشون روی تهیونگی که با نگرانی این طرف و اون طرف میرفت میچرخید و منتظر فرصت مناسب بودن تا برن ببینن موضوع از چه قراره. جین با دیدن تهیونگ که از دختر پشت پیشخوان سوالی میپرسه از جاش بلند شد و به بهونه ی حساب کردن غذاش کنار تهیونگ وایساد.

- واقعا ممنون... اگه قرص معده دارید یا میتونید از کسی گیر بیارید-
- نه آقای محترم مشکلی نیست همین جا وایسید تا براتون بیارم.

گارسون از پشت پیشخوان بیرون اومد و تهیونگ رو کمی منتظر گذاشت. طرف دیگه ی رستوران نامجون و هوسوکی بودن که نمیدونستن نقشه ی جین چیه با استرس ناخن هاشونو میجویدن و هیستریک پاهاشونو تکون میدادن. جین کله شق بود و نمیتونستی حدس بزنی توی اون مغز فاکیش چی میگذره.

جین همونطور که به صورت نمادین فاکتورش رو چک میکرد سمت تهیونگی که کمی استرس داشت برگشت و دکمه ی بازیگریش رو روشن کرد.

- آقا مشکلی پیش اومده؟ خیلی متشنج به نظر میاید...

جین با نگرانی ساختگی پرسید و سر تهیونگ سمتش برگشت. همینطور که چشمش دنبال گارسون میگشت لب هاشو خیس کرد. جدیدن به هیچکس نمیتونست اعتماد کنه و با حدس اینکه ممکنه یه نقشه ی دیگه در حال پیاده شدن روشون باشه حرفی که میخواست بزنه رو عوض کرد. خیلی بد بود که حتی جرئت نداشت به پدر مادرش بگه من دارم ازدواج میکنم... اونم خیلی یهویی. چون قطعا اگر جلوی اونها هم نقش بازی نمیکردن یجورایی لو میرفتن. توی مصاحبه ، قطعا یه نقطه ضعف ازشون پیدا میکردن.

- معده ی همسرم کمی حساسه.. گوشت ها بهش نساخته و سوجو هم باعث شد حالش بد بشه. الانم براش دنبال قرص معده ام چون همراه خودش نیورده بود.

تهیونگ به جای کلمه ی رئیس ، همسر رو جایگزین کرد و شاهد ابروهایی که به بالا رفت مرد شد.

- متاسفانه همراه خودم قرص معده ندارم مگرنه-
- آقا بفرمایید.

حرفش با اومدن گارسونی که برگه ی فلزی قرص و یک لیوان آب همراهش بود جمله اش قطع شد و به تهیونگی که براش سری تکون داد و به سمت دستشویی پرواز کرد خیره شد. در آخر سمت گارسون برگشت و فاکتور و کارت بانکیش رو با چشم هایی که از روی در دستشویی برداشته نمیشد ، به دست دختر جوان داد. سرش سمت میزی که رفته رفته خالی از کارمند های خسته و کوفته میشد برگشت و هوسوک از دور ابرویی بالا انداخت و وضعیت رو جویا شد. در جواب جین فقط سری به معنای اینکه " صبر کن یه ذره خلوت تر شد بیا اینجا " تکون داد و هوسوک هم لایکشو بالا اورد.

حدود پنج دقیقه بعد کم‌کم همه خداحافظی کردن و فقط دو یا سه نفر علاوه بر هوسوک و پدرش و نامجون اونجا بودن. هوسوک با دیدن اینکه سر پدرش حسابی گرم صحبته آروم از پشت میز بلند شد و به دنبال جین گشت که کنار دیوار دستشویی گیر افتاد و سعی کرد زمزمه های هیونگش رو بشنوه.

The Proposal | VKOOK | Completed Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin