• آجوشی/قسمت پایانی •

13.7K 1.7K 1.3K
                                    

قسمت پایانی: " آجوشی"

پارت آخره...
بهش کلی عشق بدید~
دوست داشتید حرف های آخر پارت هم بخونید.

_________


بعد از انداختن نگاهی به کارگر هایی که درخت عظیم کریسمس رو گوشه‌ی سالن میذاشتن سمت کارمند سمجش برگشت که جدیداً توی مسائل زندگی و زناشویی از توصیه های اون زن ، استفاده های لازم رو می‌کرد.

- چه ربطی داشت؟

- ربط داره.

- نداره.

- داره.

- دهنتو ببند. نداره.

جونگکوک به نایون توپید و دختر چشم هاشو چرخوند و برای مرد زبونشو بیرون اورد و غرغر کرد.

- مرتیکه‌ی بداخلاق. من تجربه‌ام از تو بیشتره.

- من بیشتر از تو مورد عنایت قرار گرفتم.

جونگکوک غر زد و ابروهاش رو با نیشخند بالا برد. تکیه‌اش رو از دیوار کوتاهی که بخش کارمند ها رو از رئسای بخش جدا می‌کرد ، گرفت و با چرخوندن سرش سعی کرد نگاهی به دفتر تهیونگ بندازه ولی ناموفق بود.

- ببینید کی دلش برای شوهرش تنگ شده...

چشم غره‌ای که نثار نیشخند و چشم های پر از شرارت نایون کرد اما نتونست دختر رو ساکت کنه بلکه خانم لیم با شیطنت بیشتری نسبت به قبل حرف دلش رو زد.

- ببینید کی دلش برای ددیش تنگ شده... رئیس کیم جونگکوک.

نایون هر کلمه رو می‌کشید ولی این دفعه جمله‌اش رو همانند زمزمه بیان کرد تا به گوش کسی به جز جادوگر استرالیایی شرکت نرسه اما مینهوی عوضی شنید و لبخند شیطنت آمیزی زد.

توی این سه سال و نیم گذشته ، تهیونگ بالاخره تونست ترفیع بگیره ولی خب با اینکه مدت ها منتظر اون لحظه بود ، خیلی هم خوشحال و خرسند به نظر نمیومد. در واقع هم برای جونگکوک و هم برای تهیونگ سخت بود که از این رابطه‌ی شیرین رهبر و سرباز بی‌باک و فداکار بیرون بیان اما جونگکوک به این فکر می‌کرد که تهیونگ نمیتونه تا آخر عمرش به عنوان دستیار کیم کار کنه چون پتانسیل تبدیل شدن به یک ویراستار خوب رو داره پس ارزش دل کندن رو داشت.

توی این یک سال و نیمی که تهیونگ توی دفتر سابق نامجون به کار مشغول بود ، جونگکوک بیشتر از هر کسی دلتنگ می‌شد و بخاطر عادت چهار ساله‌ای که داشت مدام از اتاقش نگاهی به میز سابق تهیونگ می‌انداخت و لب هاش آویزون می‌شد. نه اینکه از دستیار جدیدش راضی نباشه ، بلکه فقط به حضور تهیونگ در لحظه به لحظه‌ی زندگیش عادت کرده بود و هنوز نمیتونست باهاش کنار بیاد.

چوی سوبین ، دستیار جدیدش پسر خوبی بود و به دل مینشست. چون دیگه اون جادوگر استرالیایی و کج خلقی نبود که همه ازش می‌ترسیدن سوبین از همون اول خوب باهاش کنار اومد و با رئیسش حسابی صمیمی شد. رابطه‌اشون دقیقا مثل خودش و گابریل ، برادر کوچکتر و درونگراش شده بود. توی این مدت جونگکوک به قدری با تغییرات مختلفی توی زندگی روزمره‌اش مواجه شد که نفهمید چه زمانی تبدیل شد به رئیس جئون دوست داشتنی که هیچ دورهمی‌ای رو از دست نمیده و کسی هم البته دیگه ازش نمیترسه. خب این یکم از ابهتش کم می‌کرد ولی هنوز هم جذبه داشت و ازش حساب میبردن.

The Proposal | VKOOK | Completed Where stories live. Discover now