نگام به مايا افتاد. اون سارا رو خبر کرده بود. از حرصم ناخونام رو توي کف دستم فشار دادم. شعلههاي خشم و نفرتي که توي چشمام داشت موج ميزد، حتي خودم رو هم داغ کرده بود.
سارا _ امروز در جريان خسارت هتل قرار گرفتم. نگران نباشين. پرداختش ميکنیم.
خسارت هتل؟ یعنی به خاطر این اومده بود اینجا؟ باورم نمیشد قصدش این باشه. سريع خودم رو انداختم وسط و گفتم:
_ لازم نیست کسی تو کار من دخالت کنه.
نگام رو بدون هیچ ترسی بهش دوختم و با جدیت گفتم:
_ شمام اگه حرفی داری به خودم بگو.
خودم رو برای هر چیزی آماده کرده بودم. حتی واسه یه قیمت میلیونی یا میلیاردی. حتی واسه یه درخواست غیر معمولی.
سارا _ يادته که اينجا موندنت شرط داره دیگه؟ کاری نکن دوباره پرتت نکنم بيرون.
یهو دیانا با صداي بلندی خندید و شروع کرد به دست زدن.
دیانا _ براووو. واقعا که تو نوع خودت يه مار خوش خط و خالي. خوب بلدي کي طرف مقابلت رو نيش بزني و ناکارش کني. پس سناريوئه جديدت اينه؟ اين طوري ميخواي ازش باج بگيري؟
سارا _ اين ديگه هيچ ربطي به تو نداره. مشکل ماست.
دیانا _ ما؟؟؟
پوزخندي زد و گفت:
دیانا _ مائي وجود نداره. حق نداري مجبورش کني کثیف کاراییهای تو رو انجام بده.
سارا _ اینم به تو ربطی نداره.
دیانا نگاه تندی بهش کرد و بعد برگشت طرف من و گفت:
دیانا _ منو ببين! نذار بازيت بده. ساکت نباش. نذار فکر کنه با هالو طرفه. به لجن کشيده ميشي. ميفهمي؟
با کلافگی از بحثی که سارا و دیانا راه انداخته بودن، چشمام رو بستم و گفتم:
_ من اگه نخوام کسي واسم دلسوزي کنه کيو بايد ببينم؟
جونگکوک _ منو!
این رو گفت و بار رو دور زد و اومد تو. رو به روی من ایستاد و گفت:
جونگکوک _ طرف حساب من تويي نه اونا. خودت بگو چه طوری میخوای خسارت منو بدی؟
پس واقعا دردش خسارت بود. به خاطر همین پا شده بود اومده بود اینجا. منو احمق رو بگو فکر میکردم عذاب وجدان بیخ گلوش رو گرفته، یاد من افتاده. پوزخندی زدم و گفتم:
YOU ARE READING
Whore 2 | فاحشه ۲
Fanfictionحالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟ .............................................. بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن س...