حالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟
..............................................
بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن س...
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
برف رو دوست دارم، چون حتی توی این سرما، رد پای تو رو برام يادگاری نگه ميداره. و دليلي میشه که یادم نره تو هم از من گذشتي... و داری قلبت رو ازم مخفی میکنی. برف رو دوست دارم، چون سرماش... سردي تو رو از يادم ميبره. برف رو دوست دارم به خاطر سپیدیش، به خاطر بیرنگیش... درست مثل دنیای من بدون تو!
جونگکوک _ بریم؟
حاضر و آماده اومده بود بیرون. هنوز از اینکه صبح انقدر زود بیدارش کرده بودم دلخور بود.
_ بریم... حالا کجا درستش کنیم؟
اومد جلو و کلاه بافتنیش رو درآورد و سر من کرد. درحالی که داشت موهام رو از کنارش مرتب میکرد گفت:
جونگکوک _ به نظرم روی تاپ درستش کنیم. بانمک میشه.
_ آره. بیشتر هم میمونه.
دستکشهایی که همراهش بود رو هم دست من کرد و بعد گفت:
جونگکوک _ تو دست نزن، دوباره تب میکنی! من خودم برات یه آدم برفی خوشگل درست میکنم.
_ پس دوتا درست کن. آخه دوست ندارم تنها باشه.
خندید و رفت که گلولههای برفی بزرگ درست کنه و من گوشیم رو درآوردم و سطر بعدی رو نوشتم.
و من توی این همه بیرنگی، فقط تو رو کم دارم. دوست دارم تو رو تجربه کنم. راستی... عشقت چه رنگی بود؟