حالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟
..............................................
بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن س...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
توی بالکن نزدیک نردههای شیشهای ایستاده بودم. بارون تازه بند اومده بود. نسیم خنکی موهام رو نوازش میداد. غروب نیویورک من رو یاد دل لبریزم مینداخت. گوشیم رو در آوردم و اولین سطر رو توی صفحهی پیامهای جین نوشتم.
اینجا برات مثل یه دفتر خاطرات... اشکها و لبخندهام رو به يادگار میذارم. تا بدوني رازهام، هيچ وقت از تو پنهون نيست! از هميشه تا هميشه دلتنگ توام. باش! حتي همين قدر دور... حتي همين قدر دست نيافتني... اما باش.
تا همیشه!
پتوی گرمی دور شونههام افتاد. جونگکوک با لبخند قشنگش از پشت منو بین بازوهاش گرفت و بوسهایی طولانی به گونهی من هدیه داد و گفت: