ᴛʜᴇ ᴛʀᴜᴛʜ ᴜɴᴛᴏʟᴅ 4

238 35 4
                                    


باید برم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

باید برم. باید برم...

یهو نفهمیدم چی شد که از رو صندلی پخش زمین شدم. به زور سرسنگینم رو بلند کردم. همین که چرخیدم احساس کردم تو رو دیدم. اول فکر کردم دارم خواب میبینم ولی بعد صورتت برام واضحتر شد.

خودت بودی. سر میز گوشه‌ی بار نشسته بودی. تنها؛ ولی حتی نگامم نکردی.

یادم اومد هميشه وقتي زمين مي‌خوردم دستم رو ميگرفتی و بلندم مي‌كردی. ولی اين بار خودم، خودم رو با خستگي جمع و جور كردم و بلند شدم.

+ خانم... خانم... حالتون خوبه؟

همه چیز داشت دور سرم می‌چرخید. پسری که پشت بار بود با نگرانی نگام میکرد. نفس عمیقی کشیدم و سرم رو دوباره روی میز گذاشتم.

جلوی چشمام بودی. بازم نگام نمیکردی. انگار مشروب باز هم دردی رو دوا نکرده بود. چون هنوز دلتنگت بودم. تا اینکه چشمای بی‌حالم بدون اجازه‌ی من رو هم اومد.

وقتی به خودم اومدم توی اتاق روی تخت بودم. جونگ‌کوک با کمی فاصله کنارم خوابیده بود. گوشیم رو برداشتم و سطر جدیدی رو نوشتم:

نمیدونم توی رویام یا بیداری!
نمیدونم بودنت خواب بود یا نبودنت!
اما میدونی...
وقتي هستي ولي نيستي...
بيشتر احساس تنهايي مي‌کنم!
وقتي هستم ولي منو نميبيني...
بغض‌هاي بيشتري رو آهسته قورت مي‌دم!

سطر بعدی رو براش نوشتم:

ای کاش تا همیشه خواب میموندم...

Whore 2 | فاحشه ۲Where stories live. Discover now