Part 24 END

519 50 83
                                    

توی بغل جونگ‌کوک آروم گرفته بودم. درست مثل یه مجسمه‌ی بی‌جون، مثل یه جسدی که روحش رو فروخته بود. از اول شب يه صداي مزاحمي هيچ وقت ولم نکرد. يه صدايي که هي توي گوشم ميگفت باختي دختر... بدم باختی. و حالا تنفرم از خودم، از زندگيم بيشتر شده بود. چون خودم رو مجبور کردم دروغ بگم.

جونگ‌کوک _ لیا... خوابی؟

بيدار بودم ولي توان جواب دادن نداشتم. انگار دهنم قفل شده بود. حرکت دستاش رو روی بدنم حس میکردم. آروم و دایره وار. یهو نفسم برید. دستش رو محکم نگه داشتم. آروم دم گوشم خندید.

دوتا دستم رو با یه دستش گرفت و دوباره بازی با تن منو شروع کرد. با اینکه هیچی نمیگفتم ولی از تکون‌های یهویی و نفس‌های بریدم و واکنش‌های ناخوداگاه بدنم خوشش میومد. صدای آرومش رو دم گوشم شنیدم:

جونگ‌کوک _ قلبت واسه من داره انقدر تند میزنه؟

حرکای آروم دستش روی تنم داشت دیوونه‌م میکرد. یه لحظه صورت جین توی ذهنم نقش بست. یاد نگاه‌های تب دارش افتادم. یاد لبای خیس و نرمش. ولی بازم برای بار هزارم هرچی فکر و خیال از داشتم رو از ذهنم دور کردم.

دست جونگ‌کوک رو محکم گرفتم و پرت کردم سمتش خودش. و با فاصله ازش مثلا گرفتم خوابیدم.

نمیدونم چقدر گذشته بود که با صدای ویبره گوشیم چشمام رو باز کردم. گوشی من بود. رو میز کنار تخت بود. دوباره ویبره خورد. انگار پیام اومده بود برام. برداشتم و بازش کردم. از شماره جین یه عالمه پیام برام اومده بود:

"لیا کجایی؟"

"لیا پروازم رو کنسل کردم... نتونستم برم... به خاطر تو نتونستم برم."

"لیا..."

"لیا صدات از اون ور میاد... پیش جونگ‌کوکی؟"

"لیا... دارم دیوونه میشم..."

"ساعت 2شبه... چراغ اتاقتون هنوز روشنه... شاید اون داره به لبات بوسه میزنه"

"این پیام حذف شد"

"این پیام حذف شد"

"این پیام حذف شد"

"این پیام حذف شد"

"این پیام حذف شد"

"این پیام حذف شد"

با صدای بلند رعد و برق به خودم اومدم. آروم، طوری که جونگ‌کوک بیدار نشه از رو تخت اومدم پایین. پشت در شیشه‌ای ایستادم و به بیرون خیره شدم. بارون تندی گرفته بود. درو باز کردم و اومدم بیرون. همه جا تاریک بود. حتی سوئیت جین. تا خواستم برم سمتش صدای جونگ‌کوک رو شنیدم.

جونگ‌کوک _ لیا!

یه قدم نرفته سرجام میخکوب شدم. من زیر بارون ایستاده بودم و دونه‌های بزرگش مثل شلاق میخورد به سر و صورتم. جونگ‌کوک دم در ایستاده بود و با چشمایی گرد شده بهم خیره شده بود.

Whore 2 | فاحشه ۲Where stories live. Discover now