ᴛʜᴇ ᴛʀᴜᴛʜ ᴜɴᴛᴏʟᴅ 16

453 40 53
                                    

_ اگه نیاد؟

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

_ اگه نیاد؟

جین _ میاد.

_ به تو هیچی نگفته؟ زنگ نزده؟

جین _ نه.

_ پس نمیاد.

جین خندید و سرش رو انداخت پایین.

_ نخند... عه... خوب تو از کجا میدونی؟ شاید بیخیال من شده. چسبیده به زندگیش.

جین _ اون دوستت داره!

آه عمیقی کشیدم و روم رو ازش برگردوندم.

جین _ لیا... منو ببین!

خم شده بود طرفم. با یه نگاه خیره و سمج.

جین _ جونگ‌کوک دوستت داره. این حس فراتر از یه احساس ساده است. میدونی چرا؟

فقط سرم رو به نشونه‌ی نه تکون دادم.

جین _ چون تو وقتی اومدی کنارش که قلبش شسکته بود... امیدش از بین رفته بود.. هیچ اعتمادی به هیچ‌کس نداشت... از خودش و احساسش متنفر بود.

کمی نگام کرد و بعد ادامه داد:

جین _ وقتی که عشق فقط براش توی "جی" خلاصه شده بود... داشت عذاب میکشید... دلش رو دودستی چسبیده بود که دیگه عاشق نشه...

نگاهش رو پر از اطمینان کرد و گفت:

جین _ تو زمانی تو دلش جا گرفتی، که مطمئن بود هیچ وقت دیگه عاشق نمیشه... میفهمی یعنی چی؟

نامطمئن نگاش کردم. یهو خندش گرفت. نمیدونم از قیافه‌ی من بود یا چیز دیگه، ولی خودش رو کشید عقب و به مبل تکیه داد و همراه لبخندی که روی لب‌هاش باقی مونده بود، سری به تاسف تکون داد.

ولی این‌هایی که گفته بود چقدر شبیه من بود!

جونگ‌کوک هم زمانی تو دلم جا گرفت که من مطمئن بودم قلبم فقط و فقط برای جین میزنه. انقدر به بودنش باور داشتم که حضور جونگ‌کوک به چشمم نمیومد.

یادم اومد هیچ وقت فریاد دوستت دارم جونگ‌کوک رو نشنیدم، نگرانی‌هاش رو ندیدم، به چشماش حتی یه بارم نگاه نکردم. همیشه جواب محبتاش رو سرد دادم، از کنار احساسش با پوزخند رد شدم، ولی الان... حاضر بودم همه چیزم رو بدم ولی برگردم به همون روزایی که خنده‌هاش تنها بهونه‌ی خنده‌هام بود، وقتی که بغلم میکرد صدای قلبش گوشم رو کر میکرد، وقتی که صدای قدم‌هاش تنها دلخوشی زندگیم بود.

بي‌اراده لبخند روی لبای منم نشست. تا سرم رو بلند کردم نگام با نگاه جین یکی شد. با دیدن چهره‌ی یخ زده‌ش خندم محو شد.

یهو فکری از ذهنم گذشت. شاید دلیل خنده‌های چند لحظه پیشش همین بود.

منم برای اون عشق دوم بودم! درست زمانی که عاشق "جی" بود وارد زندگیش شدم و کاری کردم که تمام قلبش رو واسه من خالی کنه.

خیلی زود سرش رو چرخوند یه طرف دیگه ولی معلوم بود آشوب بدی تو دلشه. من این رو خوب میفهمم. بیشتر از هرکس دیگه‌ای. حتی بدون اینکه تو چشماش، که ازم دزدید، نگام کنم.

_ جین...

آروم صداش کردم. میخواستم چیزی بگم ولی حالا، هرچی بیشتر نگاش میکنم، میبینم دیگه هیچی براش تو دلم ندارم.

نگام میکنه و منتظره... منتظره تا من چیزی بگم و اون رو از این جهنم نجات بدم، ولی من فقط با خجالت سرم رو انداختم پایین.

من هم برای اون عشق دوم بودم، و دل کندن از این همه عشق، راه سکوت رو بین‌مون باز کرده بود.

Whore 2 | فاحشه ۲Onde histórias criam vida. Descubra agora