یادم اومد ده سال پیش چه بلائی سرم آورد. یادم اومد چهطوری دستهای کوچیک و لرزونم رو ظالمانه ول کرد و رفت. یادم اومد تنهایی چقدر به در خیره شدم تا برگرده. و همین باعث شد تو اون لحظه، باز هم چشمام رو به روش ببندم.
_ دست از سرم بردار. برام مهم نیست کی هستی، فقط دست از سرم بردار!
فشار روی قفسه سينم داشت بيشتر ميشد. تحمل اين همه بغض برام ممکن نبود. تا برگشتم و خواستم برم دیانا بلندتر گفت:
دیانا _ فکر کردي چه طوري سارا توی اون بار بهت جا داد؟ کار داد؟ چه طوری راحت ازت ميگذشت وقتي هميشه ميپيچونديش و توي اين هتل پی تفریح خودت بودی؟ همين طوري عاشق چشم ابروت شده بود؟ نه... به خاطر من بود. از همون لحظهی اول که دوباره دیدمت، تا همین الان... تمام این دوسال من بودم که تیکهتیکهی پازل زندگیت رو کنار هم چیدم. بدون اینکه حتی یه بار جلوت ظاهر بشم... بدون اینکه تو چیزی بفهمی. به خاطر من بود که این دوسال رو راحت زندگی کردی، چون من سایه به سایه دنبالت بودم و نزاشتم کسی حتی چپ نگاهت کنه.
دنيام داشت پشت پردهي اشک گم ميشد. با دستم ديوار رو نگه داشتم.
دیانا _ لیا... من تمام این ده سال فکر میکردم تو توی آتیشسوزی کلیسا مردی. همهش خودم و مقصر مرگت ميدونستم. هر بلايي سرم مياومد ميگفتم حقمه... ولی ميدوني وقتي فهميدم زندهاي چه حالي داشتم؟ کل زندگيم رو ريختم بهم تا برسم بهت.
همه چیز داشت دور سرم میچرخید، نفسهام با اومدن و رفتنشون حتی یه ذره هم از سنگینی روی سینهم کم نمیکردن.
قبل اینکه بفهمم چی شده، يه نفر از پشت منو گرفت. اون موقع بود که فهمیدم پس افتادم. دیگه پاهام رو حس نمیکردم، سرم گیج شده بود و نمیتونستم وزنش رو تحمل کنم، همین طور چشمام. تا اینکه آروم روی زمین قرار گرفتم.
جونگکوک _ چيزي نيست... چیزی نیست نترس... فقط آروم نفس بکش.
این صداي جونگکوک بود که نزدیک گوشم زمزمه میشد. اون بود که سریع به دادم رسیده بود و قبل اینکه محکم روی زمین سقوط کنم منو گرفته بود.
دیانا _ لیا... لیا... منو ببين! خوبی؟! ها؟
يهو ياد قرصهام افتادم. چشمام رو باز کردم. دیانا و جين دقيقا رو به روم بودن. با نفس بریده بریده فقط تونستم بگم:
YOU ARE READING
Whore 2 | فاحشه ۲
Fanfictionحالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟ .............................................. بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن س...