🍁Chapter five🍁

809 234 123
                                    

انسان، موجود عجیبیه! یک‌روز عاشق میشه، و روز دیگه برای محافظت از عشق چند ساعته‌اش همه کار میکنه.
اما جالب تر اینه، بعضیا عاشق میشن و روز بعد برای کشتن عشقشون همه کار میکنن.
و مین یونگی از این معقوله مستثنی نیست!
اون کسیه که برای از بین بردن عشق پوچ و احمقانه‌اش روح عشقش رو به دست های کثیف شیطان میسپاره و درست چند لحظه بعد، پشیمون میشه.

—••—

بعداز اینکه امضا اش رو پای اون ورق زد، سرش رو بالا برد و خودکار رو روی برگه گذاشت.
-حالا که امضا کردم، چی میشه؟

یونگی برگه هارو با دست‌های لرزون گرفت و نگاه ناباوری به امضای احمقانه جونگکوک انداخت.
باورش نمیشد اون پسر همین الان با دستای خودش، گور خودش و کنده. یعنی هیچی از حرفای یونگی نفهمیده بود؟ مزخرفه.
درسته یونگی اون رو یجورایی وادار به امضا زدن کرد اما توقع داشت جونگکوک بلند شه، داد بزنه، بگه نمیخوام و برای فرار تلاش کنه؛ نه اینکه با نهایت ‌وقاحت اون امضارو بزنه و تهش بگه 'چی میشه؟'.

-هی یونگی هیونگ!

جونگکوک با صداش یونگی رو از هپروت بیرون کشید و به دنیای حال برگردوند.

-تو واقعا... توی احمق واقعا امضاش کردی؟؟؟
بخش دوم اون جمله، با صدای بلندی بیان شد و کلماتی که از میون لبهای یونگی خارج شدن، تو گوش جونگکوک اکو انداختن.
جونگکوک چشمهاش رو بخاطر وُلوم صداش روی هم فشار داد.

-خودت گفتی امضاش کنم هیونگ.

با چشم های بسته گفت و همزمان باهاش یونگی مشت بدی به دیوار آبی رنگ زد و دادش هوا رفت.

-لعنتی!

با صدای در و دیدن 'اون'، تونست متوقف شدن جریان خون رو توی رگ‌هاش به خوبی حس کنه.
قرار نبود اینطوری شه، یعنی الانم قرار نیست اونطوری که اون حیوون صفت میخواد، بشه! درسته، یونگی قرار نیست بزاره اولین و آخرین عشقش هم‌خواب شیطان بشه.

—••—

همونطور که رفتار های یونگی رو زیر ذره‌بینِ نگاهش قرار داده بود، چشمش به اون پسر هم بود. رفتار هاش زیادی برای دوستِ یونگی بودن بچگونه بنظر میرسیدن..!

دوست‌داشت بدونه اون پسربچه، چجوری قراره توسط یونگی به امضا کردن اون ورق راضی بشه.

وقتی دید دارن مکالمه میکنن، موس رو روی دکمه میکروفون تنظیم کرد و بعداز فشردنش، صدای یونگی توی اتاق طنین انداخت و مردِ مو مشکی، گوش به حرفاشون سپرد.

-حرف کافی نیست.

یونگی گفت و از جاش بلند شد تا کاغذ هایی که روی طاقچه ی چوبی اون اتاق، توسط کیونگسو از قبل آماده شده بودن رو روبروی جونگکوک قرار بده.
وقتی اون کاغذهای آ-چهار رو روی پای جونگکوک گذاشت، خودکار مخصوص به خودش رو مقابل جونگکوک گرفت.

RainManWhere stories live. Discover now