_پس گربه فراریمون برگشت.
شیوو با لبخندی سمت پسر رفت و با نشستن روی پاهاش لبهاش رو روی لبهای دوست داشتنی پسر مقابلش گذاشت و دستش رو از حوله داخل برد و خیره به چشم های خمار پسر لب زد:
_دلت برام تنگ شده بود؟!
بدون اینکه منتظر جوابی از طرف پسر باشه دوباره لبهاش رو روی لبهای پسر گذاشت و بعد از بوسه عمیقی کنار گوشش زمزمه کرد:
_من دلم برات تنگ شده بود هوسوک، خیلی زیاد.
_________
__ دلتنگ بودی که فرار کردی؟
جیهوپ گفت و خیره به پسر مقابلش دستش رو روی کمر باریکش گذاشت و با چهره سرگرم شدهای به چشمهاش که مشخص بود دنبال جوابی برای سوالش میگردند زل زد:
_فرار کردم چون... اون پسر داشت هر چیزی که متعلق به من بود رو ازم میگرفت و...
حرفش رو با لحن ارومی گفت و خیره به نگاه جیهوپ با صدای خنثیای ادامه داد:
_ از تو هم یکم ناراحت بودم و ترجیح دادم یه تغییراتی تو نقشه امون بدم.
جیهوپ ابرویی بالا انداخت و چشم هاش رو با حالت عصبی ریز کرد و نفس عمیقش رو بین جملاتش ازاد کرد:
_ یادم نمیاد اجازه ای بابتش بهت داده باشم.
_منم یادم نمیاد قبلا با این لحن باهام حرف زده باشی.
با لحن دلخوری گفت و همونطور که از روی پاهای پسر بلند میشد نگاهش رو تو اطراف خونه چرخوند و با نگاه دلخوری دوباره سمتش برگشت:
_ اون پسر...
جیهوپ نگاهش رو از مایع زرد رنگ و تلخ روی میز گرفت و منتظر به شی وو نگاه کرد تا ادامه حرفش رو بشنوه:
_ کی قراره کارش رو تموم کنی؟
_ هیچوقت نگفتم قراره بلایی سرش بیارم.
با عصبانیتی که هر لحظه به قلبش رخنه میکرد با اخم غلیظی کاملا روبروی جیهوپ ایستاد و فاصله اشون رو کم کرد :
_ منظورت چیه؟ چرا باید اون هنوز هم اینجا باشه بخاطر مرگ مادرش دوباره به جونگکوک چسبیده و...
_ جونگکوک برات مهمه؟
پسر بزرگتر گفت و تو فاصله یک سانتی شیوو ایستاد و همونجور که چونه اش رو نوازش میکرد منتظر جوابش شد:
_ چی؟
_شنیدی چی گفتم. برات مهمه؟!
شیوو دستی بین موهاش کشید و با کلافگی که تو حالت چهرهاش به خوبی مشهود بود، با لحن گرفته و نسبتا عصبی جواب داد:
![](https://img.wattpad.com/cover/224990109-288-k517311.jpg)
YOU ARE READING
💍⃤ REPLᴀCE💍⃤
Romance( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات...