-part 20-

12.8K 1.8K 483
                                    

جونگکوک نگاهی به ساعت کرد و با نبود تهیونگ تو سالن اخمی کرد و شماره اش رو گرفت:

_ بله؟!

جونگکوک به لی مین که حواسش به مانیتور بزرگ سالن بود نگاهی کرد و با سر بهش اشاره کرد تا نزدیکش بره:

_ کجایی؟!

تهیونگ بی توجه به شلوغی خیابون وسط خیابون دویید و به باکس کادوی تو دستش نگاهی کرد و جواب داد:

_ نزدیکم دارم میام داخل...

با صدای بوق بلند. ماشین سر جاش ایستاد و بی توجه به صدای جونگکوک با کشیده شدن دستش تو اغوش کسی کشیده شد و چشم هاش رو با ترس بست.


_ هی حالت خوبه؟!

با صدای اشنایی سرش رو بلند کرد و با دیدن جیهوپ، پسر مرموزی که حتی یکبار هم باهاش هم کلام نشده بود به سختی اب دهنش رو قورت داد و سرش رو به نشونه مثبت تکون داد و و قبل از اینکه حرفی بزنه...

به پسری که بی شباهت به چهره خودش نبود و با فاصله کمی پشت دیوار ایستاده بود نگاهی کرد و با ترس قدمی عقب رفت...

******


نفس حبس شده اش رو به بیرون فوت کرد و سمت پسری که با فاصله ازش ایستاده بود و خیره نگاهش میکرد خیز برداشت و قبل از اینکه قدمی سمتش برداره با فشرده شد بازوش سرش رو سمت جیهوپ چرخوند و سوالی نگاهش کرد:

_ بیا بریم جشن، جونگکوک منتظره.

تهیونگ دستش رو از بین انگشت های جیهوپ بیرون کشید و با لبخند مصنوئی با عجله لب زد:

_ شما برید، من باید...

_ ساعت از 8 شب گذشته شی وو. تا الان همه مهمون ها رسیدن و نبود تو اونجا خیلی جونگکوک رو ناراحت میکنه.

نگاهش رو از جیهوپ گرفت و به جای خالی پسری که بی شباهت به خودش نبود، داد و با اضطراب چشم هاش رو بست.

ترسیده بود و سنگینی نفس هاش رو تو سینه اش حس میکرد، با تمام وجود دلش میخواست باور کنه که فقط یه توهم بوده اما نگاه خشمگینی که حتی از زیر کلاه مشکیش به وضوح مشخص بود و از  کنار دیوار بهش زل زده بود و تو اون سویشرت طوسی رنگ با فاصله ازش ایستاده بود هیچ شباهتی به توهمی که هیچوقت ندیده بود نداشت.

جیهوپ سمت تهیونگ که قدم های سنگینش رو به سختی برمیداشت، برگشت و بهش خیره شد:

_خوبی؟!

تهیونگ نگاهش رو از زمین گرفت و به چشم های مشکی و مرموز روبروش دوخت و قبل از اینکه جوابی بده با دیدن ماشین یونگی که روبروی در ورودی پارک کرد اب دهنش رو به سختی قورت داد و سمت یونگی رفت و با نگاه ترسیده ای از بازوش گرفت:

 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤      Where stories live. Discover now