-part24-

13.5K 1.8K 1.3K
                                    

تهیونگ دستش رو روی شونه چونگکوک گذاشت با حس بوی الکل و چشم هایی که از بیخوابی به سرخی میزدن با لحن ملتمسانه ای زمزمه کرد

_ لطفا...

_ گفتم پاهات رو باز کن.

دستور داد و خیره به چشم های ترسیده تهیونگ نیشخندی زد:

_ کر شدی؟!مگه پول نگرفتی که برام نقش بازی کنی و بهم سرویس بدی؟سریع.  قرار نیست یه حرف رو صد بار تکرار کنم، باز کن پاهات رو قبل از اینکه ببندمت به تخت.

تهیونگ سرش رو به نشونه منفی تکون داد و با اشکی که از گوشه چشم هاش پایین ریخت با لحن ترسیده ای زمزمه کرد:

_ لطفا، کوک... تو نمی تونی با من اینکارو رو بکنی.

جونگکوک انگشت شصتش رو روی لب های خیس شده از اشک تهیونگ کشید و همونجور که دو تا انگشت هاش رو بین زبونش می چرخوند با حرص جواب داد:

_ چرا میتونم، یادت که نرفته من همسرتم و هر کاری که بخوام میتونم باهات بکنم. پس مجبورم نکن دوباره تکراش کنم.

******

_ میفهمی چی میگی؟! برو عقب جونگکوک...

تهیونگ با صدای ضعیفی گفت و خیره به چشم هایی که تو نزدیکترین فاصله از نگاهش بودند، انگشت هاش رو روی بلوز مشکی جونگکوک کشید و با صدای ضعیفی که بخاطر بغضش خشدار شده بود زمزمه کرد:

_ ل...لطفا کوک...

با دیدن قطره اشکی که از گوشه چشم تهیونگ پایین ریخت، پوزخند غمگینی روی لب های خطی جونگکوک نشست و انگشت اشاره اش رو اروم روی گونه پسر کشید:

_تو چرا گریه میکنی، هوم؟!

لبش رو گاز گرفت و چشم هاش رو دوباره به نگاه سرد جونگکوک دوخت، خودش کسی بود که این بازی رو شروع کرده بود و با تمام وجود به جونگکوک حق میداد و حتی مطمئن بود اگه یکروز جاشون عوض میشد، شاید خیلی بدتر برخورد میکرد... اما حتی با دونستن این حقیقت هم با خودخواهی تمام دلش میخواست جونگکوک مثلِ گذشته ای که هیچوقت برنمیگشت باهاش رفتار کنه.

_ جوابمو بده... گفتم چرا گریه میکنی؟!

با صدای فریادی که تو صورتش کوبیده شد چشم هاش رو روی هم فشار داد و اب دهنش رو به سختی قورت داد:

_ کسی که باید گریه کنه منم نه تو.

جونگکوک گفت و با پوزخند کمرنگی همونجور که انگشت اشاره اش رو تا زیر چونه تهیونگ میکشید، با صدای ارومتری ادامه داد:

_ من کسی ام که بازی خورده، کسی که تو این جهنم گیر کرده و نمیدونه باید به کی اعتماد کنه، من پشت به این پرتگاه لعنتی  ایستادم و فقط چند قدم باقی مونده تا به اعماق اون جهنمی که برام ساختین پرت شم... پس یه دلیل واسه این اشکای لعنتیت بهم بده تهیونگ... فقط یه دلیل.

 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤      Where stories live. Discover now