{Part 9}

1.1K 230 143
                                    

●• Black Swan•●

《Writer's P.O.V》

تحمل یه بچه گریون بالاتر از سطح صبر آگوست دی بود، پس یه کم بیشتر تو کافه موند تا مطمئن شه گریه های پسر پروفسور تموم شده، اما بازم تحمل دوست‌های نمک نشناس اون پسر سخت تر بود.

درسته که شوگا عصب تشخیص دلسوزی نداره، اما میتونه پیش خودش اعتراف کنه که دلش نمیخواد جای پارک جیمین باشه.

بی نیازی از بقیه و گدای محبت نبودن، بهترین حس دنیاست و امیدوار بود اگه جیمین از زیر دستشون زنده در رفت بتونه این ویژگی رو به شخصیتش اضافه کنه...
گرچه با پافشاری که از پدر جیمین دیده بود بعید میدونست این روز ها، روزهای آخر زندگی پسر نباشه.

روی یه نیکمت گوشه ای از محوطه پیداش کرد ، آروم کنارش جا گرفت ، تا ده شروع به شمردن کرد؛ " شیش، هفت، هشت، نه" هنوز به عدد ده نرسیده بود که صدای گرفته ی پسر رو شنید:

+چرا نیومدی جلوشونو بگیری؟

پوزخند روی لب های شوگا شکل گرفت، اون پسر یه شخصیتی شبیه ادم های زرد داشت. حتی تو بدترین حالت ممکن، تحمل حرف نزدن نداره:

●فکر میکردم گفتی اون‌ها دوستاتن.

+چون بودن.

پدر و پسر عین هم سِرتقن ... پارک جیمین هم هیچ جوره نمیخواد قبول کنه که اشتباه کرده. عجیب بود که دهن اگوست دی برای حرف زدن باز شد:

●از دوستی چیز زیادی نمیدونم اما مثل تو احمق هم نیستم. دوست‌ها اینجوری همدیگه رو نمیشکونن. دوستشون رو جلوی جمع تحقیر نمیکنن.

پسر در حالی که به سختی خودش رو کنترل میکرد تا صداش نلرزه که اصلا هم‌موفق نبود، گفت:

+دوست‌های من میکنن.

سرش رو کمی کج کرد و با گوشه چشمش نگاهی به پسر انداخت. جوری به زمین زل زده بود انگار مخاطبش اون سنگ فرش ها بودن، با کی داشت لج میکرد؟ شوگا پوزخند بی صداش رو به صورتش برگردوند:

●اگه اینا دوست‌هاتن پس کنجکاوم دشمن هات رو ببینم.

و بلافاصله به ذهنش رسید که اون برای جیمین یه دشمنه ولی شبیه یه دوست کنارشه. این پسر وضعیت اسفناکی داشت. دوست هاش دشمنش بودن و دشمن هاش، دوستش.

خوبی زندگی داغون شوگا این بود که اون حداقل دوستی نداشت که نفرتش رو پشت چهره مهربونش بخواد مخفی کنه.

شوگا با این فکر ابرو هاش رو بالا انداخت. فکر نمیکرد یه روز بخاطر داشتن همچین زندگی ممنون باشه. جیمین بی تحمل سمت مرد برگشت:

+ازت یه دلیل خواستم.

اخم شوگا هم سر جاش برگشت، حس میکرد به دیواری تبدیل شده که مقصد مشت های عصبی اون پسر کوچولوعه، در حالیکه دلیل این عصبانیت و ناراحتی شوگا نبوده:

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Where stories live. Discover now