season2 p19

1.2K 175 569
                                    

بدون ویرایشه
اگه اشتباه دیدین بگین🙏
____________________________________

•●آینه شکن●•


《فلش بک، 6:00pm》

      بعد از دیدن جیمین تو خونه ای که هوسوک منتظر اومدن آگوست دی بود... جایی که شوگا بعدش رفت...

🚫❌هشدار؛ صحنه خشونت آمیز ❌🚫

یه بار دیگه سرشو به اطراف چرخوند، این قسمت از عمق جنگل ردپای هیچ آدمی دیده نمیشد، اینو میشد از تخته سنگ هایی که به محض لگد کردنشون از زیر پات میلغزیدن فهمید.

جنگل وحشی که با درخت های سر به فلک کشیده  ی چنار و افرا به شدت وحشتناک شده بود، درخت های قدیمی و تنومند جوری که انسان حس کنه پیششون اندازه موجودی مثل مورچه شده، همونقدر کوچیک و ضعیف...

آگوست همونجوری که با رضایت سرشو اروم تکون میداد چشماشو تا روی جسم بسته شده ی سونگدو که از درخت چناری اویزونش کرده بود کشوند.

جایی خیلی دورتر از خودش اونو اویزون کرده بود. دهنشو بسته بود تا جمله های خسته کننده و التماس  ها و نفرین های تکراری مقتولش رو نشنوه.

بدن سونگدو کامل برهنه بود و عوضش هم آویزون بود ، شوگا اون رو تا کمر محکم با طناب بست، ولی پاهاشو باز گذاشته بود تا با تقلا کردن خودشو خسته کنه، آگوست دی عاشق خسته کردن ادم ها قبل کشتنشون بود ، عاشق تقلا هاشون ، این امیدی که لحظه ی اخر به زنده موندن دارن با اینکه شوگا خوب میدونه تا چند دقیقه دیگه اونا میمیرن...

و تهش اینکه باضربه ی اخرش ناامیدشون میکنه ، اینکه میتونه ذره ذره  درد کشیدن رو تو ادم هایی که بهش درد رو دادن ببینه ، همه اینها آرومش میکنه

شوگا هم میدونه ، حس میکنه این جنایت شیطانی برای یه انسان عادی نیست . برای همین علایق عجیبشو زنجیر کرده وگرنه تا حالا خیلیا رو با بدترین شکل ممکن باید میکشت... شوگا خیلی خودشو کنترل میکنه اما گاهی مثل امروز همه ی سد های مقاومتشو کنار میزنه.

یکی مثل سونگدو که هم پسرشو اذیت کرده بود و براش یه تهدید شده بود  و هم به جیمینش دست زده بود لایقِ دیدنِ شیطانِ درونِ آگوست دی بود.

سگ های گوشت خوار، مخصوص شکار رو به درخت نزدیک سونگدو بسته بود. سگ ها حسابی گرسنه بودن و از دیدن رد خون روی پاهای زخمی و برهنه سونگدو صدای زوزه و پارسشون به هوا بود.با هر پارس و تقلای سگ ها واسه حمله به سمت سونگدو فریاد خفه ی سونگدو هم شدت بیشتری میگرفت.

شوگا تفنگ شکاری شو بالا گرفت از دوربین روی تفنگ به چشم های ترسیده و گرد سونگدو نگاه کرد، پوزخند صدا داری زد، خیلی دلش میخواست ادم های اسپایدر هم اینجا بودن و این قیافه موش شده ی سونگدو رو میدیدن. اونطوری شاید میفهمیدن چه بلایی سر کسی که برای کیم تهیونگ شاخ شوته بکشه یا حتی فکر نزدیک شدن به جیمین رو بکنه میاد.

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Where stories live. Discover now