season2 P23

936 174 633
                                    

کاور پارت حاوی مقدار زیادی اسپویل است که فرار نیست شما بتونین حدس بزنین☻

___________________________________
¤Short part¤

●•Black Swan•●

جای هیچ اعتراضی نبود ، شوگا اونو به سمت کاناپه زوار در رفته ی وسط سالن می‌برد و جیمین از ترس مشخص شدن درد کتف‌ش خودشو عقب نمیکشید ، بیخیال حضور شوگایی شد که اونو آروم تر از هر زمانی روی کاناپه نشون ، خب اون فقط قرار بود اونو تا مبل برسونه دیگه!جیمین حتی بهش نگاه هم نکرد، شوگا هم به جز نفس های آروم هیچ صدایی از خودش بیرون نمیداد.
خب بهتر بود جیمین به این فکر میکرد که فردا با این دردش چجوری بره تو اسپایدر و دنبال پدرش بگرده. اونم جایی به اون خطرناکی ، بقیه اگه میفهمیدن عمرا اگه اجازه شو بهش میدادن همین الانم مونده که چجوری راضی شون کنه که حداقل اونو با خودشون ببرن.

با لمس شدنِ کتف اسیب دیده ش و اوج گرفتن درد چشماشو بست و لباشو روی هم فشرد تا صدایی ازش در نیاد. هنوز نفسش سر جاش برنگشته بود که حس کرد کسی یقه شو باز کرده و دستشو از اونجا تو لباسش فرو برده پوست بدنشو لمسش میکنه.
فریادش از درد رو پشت تن صدای بلندش مخفی کرد و عصبانیت سمت شوگا برگشت:

-چیکار میکنی دیوونه؟

لبه یقه شو از زیر دست های استخونی اون مرد کشید و دستشو پس زد. شوگا بی حرکت بهش نگاه میکرد.

با دیدن چهره ی قرمز پسر کوچیکتر دیگه مطمئن شده بود یه دردی داره. شوگا حس میکرد درد جیمین رو احساس میکنه ، نه فقط چون فکر میکنه جیمین ظریف و اسیب پذیره و باید با نوازش هاش درد شو کمتر کنه.

درد جیمین رو حس میکرد چون عین اون درد یا بدترشو تو بازو و کتف چپ‌ش داشت ، جای زخمِ کاتری که هوسوک تو کتف‌ش فرو کرده بود وتقریبا تا استخونش رسیده بود تازه ی تازه بود، یا عصب های دست چپ‌ش که بعد از شلیک تهیونگ بهش اسیب دیده بودن و وقت و بی وقت میگرفتن ، باعث میشد خوب جیمین رو درک کنه.

درک میکرد که جیمین نخواد کسی بدونه اسیب دیده، خودش هم به کسی نمیگفت.

نمیخواست کسی بدونه اگوست دی شاید نتونه از یه طناب ساده بالا بره ، یا شاید پایین اومدنش با طناب از اون برج با سقوطش همراه شه. کاش میتونست که خودش همه اینکارا رو تک به تک انجام بده:

●تو آسیب دیدی.

اخم ریزی از توجه اون مرد روی پیشونی پسر نشست، با تخسی بازوشو تو دستش گرفته بود و پشت کرده بود:

-چیز جدی نیست ، خودم حلش میکنم.

چرخید و از فاصله بین میز و پاهای جیمین عبور کرد، اون سمت با فاصله ازش نشست، در همین حال گفت:

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Where stories live. Discover now