●• Black Swan •|آینه شکن| •●

season2 p20

بچه ها دیگه ویرایش نمیکنم چون گردنم واقعا درد میگیره ، مجبورم از خودتون کمک بگیرم....
متاسفم ولی اگه راهی داشتم بی کیفیت کار نمی‌کردم که ویرایش رو بزارم به عهده شما.

درضمن مثه سگ عصبیم
مثه سگگگگگگگ سگ سگ سگگ
بدتر از سگم الان من
حالا تو پارت بعد که اپ میکنم همین الان میگم چرا بهتون.

____________________________________

●•Black swan•●

جایی تو مسیر خاکی جنگل ،ماشین ایون وو گوشه ای متوقف شد. تهیونگ سرشو به پشت صندلی تکیه داده بود و چشماشو بسته بود.

اونقدر از آرامش متوقف شدن ماشین سرکیف بود که اصلا نپرسید چرا ایستادیم؟! یا حتی ثانیه ای چشماشو باز نکرد که بدونه چرا در کناریش باز و بسته شد.

بدنش هنوزم ازش استراحت میخواست، مواد توی بدنش هم دردهاشو تسکین داده بود و حالا برعکس روزهای قبل تهیونگ نمیتونست در برابر آروم بودن مقاومت کنه.

لبخند کجی به این تضاد زد و از باقی اون آرامش لذت برد...هرچند حدس میزد اعتیاد دهنشو سرویس کنه اما نمیتونست منکر شه این حال خوب و ارامش رو واقعا میخواد.

شوگا که به دستورش این ماشین رو ایون وو متوقف کرده بود حالا با دیدن تهیونگِ آروم ترجیح داد کمی سکوت کنه تا اون پسر از آرامشش لذت ببره.

روی صندلی تقریبا به سمت تهیونگ نشست ، دست به سینه به در ماشین تکیه زد و بهش خیره شد.
دیشب موقع دیدن تهیونگ متوجه شد یه جای کار میلنگه.

دلیل تک تک زخم های تهیونگ رو میدونست ، حتی اون خراش هایی که روی صورتش بود به نظر میومد کار خود تهیونگه اما چرا؟ اون خیلی وقت بود درگیر اون ترس و جنون نشده بود.

حتی لرزش و تعرق بدن یا اون مردمک و قرمزی چشم هاش و با حالت هاش برای یه آدم زخمی نبود.
شوگا از این آدم ها زیاد دیده بود، این چیزی بود که مردم بهش میگفتن اعتیاد...

اخم های شوگا تو هم رفت ، دستی به لبش کشید.
دلش میخواست همین الان تهیونگ رو از پا به پشت ماشین ببنده و تو این مسیر خاکی با سرعت برونه.

خیلی منطقی فکر میکرد که جز این راهی نیست که تهیونگ رو بتونه راضی کنه تا به حرفاش گوش بده و اصولا جز خشونت راهکار زیادی به ذهنش نمیرسید، ولی اینطوری نمیشد، شوگا یه بار همه راه ها رو با غدبازی و رفتار شبیه عاملی که اسپایدر آموزش داده پیش رفت و نتیجه ش به جایی نرسیدن و خیانت تهیونگ بود.

اره میشه گفت اون حرکت یه خیانت بود گرچه خود تهیونگ نمیتونست حس یه خائن رو به شوگا بده.

شوگا مثل عامل های گذشته ی اسپایدر رفتار کرد و همون چیزی که گیر عامل های قبلی اسپایدر اومد نسیب خودش شد؛ " کشته شدن توسط اولین شاگردی که از تو فراتر رفته"