season2 p29

869 130 72
                                    

◍◑◍Black Swan◍◐◍

__________________________
*اگه کاور رو چک‌ نکنی ضرر بزرگی کردی*

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

بار دیگه جلقه ضدگلوله رو تو تن نامجون چک کرد،  اما تمام حواسش به دو مردی بود که کمی اون طرف مشغول حرف زدن بودن.

شوگا تو این یکی دو روز ، بعد اون هندجاب و حرف‌ها به شدت ازش دوری می‌کرد. شاید اول شک داشت اما الان دیگه مطمئن بود. شوگا عمدا بهش نگاهی نمیدازاه

جین کمی سر کج کرد که زخم ها و کبودی های گردن شوگا رو چک کنه، اینکه نامجون جلقه ضدگلوله خواسته بود کمی مضطربش کرده بود، میدونست هرچقدر بپرسه اون دو نفر نمیگفتن کجا قراره برن اما بازم تلاششو کرد:

■کجا میرین؟ مطمئنی نیازی نیست که ما بیام؟

عاقل اندر سفیهانه به جین نگاه کرد. خودش هم تو اون مکان اضافه بود. فقط باید یه گوشه مخفی می‌موند تا اونا کار گاوصندوق و اتاق جانگ رو تموم کنن و بیان پیشش. اسلحه برداشتن‌ش هم فقط برای محافظه کاری بود.

اونوقت نگاه جین و بقیه به اونا یه جوری بود که انگار آگوست دی با اون دو تا پلیس احمق قراره بره مهمونی و اونا رو با خودش نمیبره:

●بله ، به تو یه نفر که اصلا نیازی نیست.

زیرچشمی نگاه کردن به نامجون رو تموم کرد و رو به شوگا گیج پرسید:

■ها؟... چرا من؟

شوگا درحالی که موهاشو با دست ردیف می‌کرد، اخم ریز و بانمکی کرد و گفت:

●دست از دید زدن اون افسر اخراجی بردار... نکنه واقعا عاشقش شدی...

ناباور پوزخند زد:

■کی ، من؟ ... بچه شدی؟ فقط لباستو بپوش زودتر برو...

●اره کورم نمیبینم همش چشم هات دنبال اونه.

■چشم چه ربطی به عاشق شدن داره.

●اتفاقا همون چشمه که ادم ها رو لو میده.

سوکجین لباشو روی هم فشار داد، همراه با ضربه نه چندان آرومی روی زخم  گونه شوگا گفت:

■آها پس برای همینه که تو هم چشم هات دنبال اون پسربچه، جیمینه؟

شوگا عقب کشید در حالی که با اخم، کف دستشو به قسمت زخمی و کبود گونه ش دست میکشید جواب داد:

●من فرق دارم.

■چه فرقی؟

دست به سینه شد و سرشو کج کرد، منتظر جواب قانع کننده موند:

●من باید هر لحظه مواظب خیلی چیزا باشم... چشمم حتی دنبال پسرجانگ هم هست پس من عاشق هوسوکم؟

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Where stories live. Discover now