season 2 P26

1.2K 169 539
                                    

◍◑◍Black Swan◍◐◍
__________________________

-هنوز اینجان.

جیمین جلوتر از اونا از در سالن تو رفت و با دست نامجون و جونگ کوک که به نظر میومد درگیر شدن رو نشون میداد.

نامجون در حالی یقه لباسش تا پایین جر خورده بود بازوهای جونگ کوک محکم گرفته بود تا تکون نخوره، جونگ کوک هم کف دست هاشو روی سینه برهنه نامجون گذاشته بود تا اونو به عقب هل بده.
جین با یه چهره تو هم رفته پرسید:

■مطمئنی اونا دارن دعوا میکنن؟

جیمین نگاه گیجش رو بین جین و صحنه ی دعوا چرخوند، حالا دیگه شوگا هم به جمع شون اضافه شد.
جونگ کوک با عصبانیت رو به نامجون گفت:

+هر وقت جای من بودی تصمیم بگیر الان برو کنار.

□اگه یه درصد احتمال میدادم که غیر از به فاک دادن خودت کار دیگه ای میخوای بکنی ولت میکردم. الانم کسی قرار نیست جلوتو بگیره ولی اگه از اون  اتفاق بیشتر از ده سال گذشته پس با دوسه روز بیشتر منتظر موندن هم چیزی نمیشه. بشین اول ببینیم قضیه چیه.

+اگه این اتفاق راجب خانواده تو بود بازم انقدر ریلکس راجبش حرف میزدیو سعی میکردی آروم باشی؟

چیزی نگفت و با اخم به پسر روبروش نگاه کرد، جونگ کوک اونقدر عصبی شده بود که نمیدونست چی داره میگه. اینکه یهو یه پاکت با اسم پدر و مادرش بیاد زیر دستشو بعد با خوندن محتواش متوجه بشه مرگ پدر و مادرش یه تصادف نبود بلکه یه قتل بوده مغزش رو تعطیل کرده بود.

نامجون هم مدت زیادی نبود که اونو شناخته بود اما حسی بهش جونگ کوک کسی نیست که رفتار گستاخانه ای انجام بده . این حرفا رو پای عصبانیتش گذاشت و چیزی نگفت.
سکوتش پسر کوچیکتر رو جری تر کرد:

+معلومه که نه،احتمالا خانواده ت تو امن ترین جای ممکن دارن زندگیشونو میکنن که خیالت راحته.

فکشو از عصبانیت جلو فرستاد، حرکتی که هوسوک و جین به خوبی میدونستن یعنی اوج عصبانیت نامجون، قبل اینکه هوسوک حرکتی بزنه، جین جلو رفت با نهایت زورش جونگ کوک رو کنار زد و بین اونا قرار گرفت.

سریع دستاشو جایگزین دست های جونگ کوک روی سینه عضله ای نامجون کرد و اروم بهش گفت:

■ اون فقط یه پسربچه احمقه اروم باش.

● باز چی شده؟

شوگا جلو اومد و بی اهمیت پرسید، اولین کسی که با توپ پر برای جواب دادن دهنشو باز کرد هوسوک بود:

○ تو بهتر از هر کسی میدونی چی شده برای همینه که این پسر هم بین ماست. اگه خبر نداشتی که اسپایدر خانواده شو کشته قاطی این بازی نمیکردیش.

با اومدن شوگا، جونگ کوک اروم تر شده بود. قطعا شوگا برخلاف بقیه ازش اروم موندن رو نمیخواست. عقب رفت و بی حال به دیوار پشت سرش تکیه داد.
شوگا خودشو به اون رسوند و روبروش ایستاد:

●• Black Swan •|آینه شکن| •●      Where stories live. Discover now