Part 5

938 265 12
                                    

سرشو به  چپ و راست تکون داد 

فاااک 

این چه فکر هایی بود به سرش میزد 

درسته که امگاش بود ولی قرار نبود که توی کشتی و توی دستشویی در حالیکه نمیدونه  امگای تقدیر الفاس ببوستش 

- اقای پارک اتفاقی افتاده 

+ نه نه بیا بریم استراحت کن 

از دستشویی بیرون اومدن و چانیول یه اتاق رو نشون داد _ میتونی توی اون اتاق استراحت کنی هیچ کس نمیاد تو اگه راحت نیستی در رو قفل کن 

من دارم میرم روی عرشه وایسم اگه چیزی لازم داشتی بیا اونجا  

_ ممنونم و لبخندی کوچیکی زد 

چانیول متقابلا لبخندی زد و به طرف کابین رفت

در کابین رو باز کرد و داخل شد

+ اقای کیم ؟

ملوان که مرد نسبتا مسنی بود به سمتش برگشت 

_ سلام اقای پارک خوبین 

+ ممنون اقای کیم چقدر مونده برسیم 

_ حدود 2 ، 3 ساعت 

+ راه دیگه ای نداره زود تر برسیم 

_ نه اصلا اینجا تنها راه امنیه 

اگه طوفان  و بارون نشه کمتر از 2 ساعت میرسیم 

+ مشکلی که وجود نداره ؟ 

_ اقای پارک نگران نباشید مشکلی پیش بیاد بهتون میگم 

+ من روی عرشه ام چیزی بود بهم بگین 

_ خیالتون راحت 


از کابین در اومد  و به لبه کشتی نزدیک تر شد 

نسیم ارومی می وزید و غروب افتاب باعث شده بود عرشه  رویایی و غمناک به نظر برسه 

کت رو از تنش دراورد و روی ساعدش انداخت 

+ قربان 

سرش رو چرخوند  و با دیدن پیش خدمت  به حرف اومد _ بله

+ براتون نوشیدنی اوردم 

و سینی رو بهش نزدیک تر کرد 

با دست راستش گلس رو از سینی برداشت - ممنون 


---------------------


با صدای زنگ گوشیش چشماش رو باز کرد 

با دیدن " سهون " که روی صفحه گوشیش چشمک میزد لبخندی زد 

_ الو 

+ سلام بیب خوبی

- سلام سهونا خوبم تو خوبی

+ اره عزیزم خوبم کجایین

_ هنوز رو کشتییم 

+ کی میرسین 

- نمیدونم شاید دو ساعت بعد 

+ باشه منتظرتونم 

_ اوم

+ چیزی شده لو 

یکم مکث کرد _ خب ..راستش..دلم برات تنگ شده 

سهون از پشت گوشی خنده ی ارومی کرد + منم بیبی منتظرتم زود بیای تا رفع دلتنگی کنیم 

لوهان صداش یهو غمگین شد _ اگه هیونگ بزاره 

+ چرا نذاره 

- چرا نداره بخوای بریم اتاق هی میگه بیا بیا سهون  فقط هم ازت کار میکشه شبم اونقدر خسته میشی که فقط گذاشتن سرت روی بالش میفهمی 

سهون با لحن اطمینان بخشی گفت + ناراحت نباش من حلش میکنم  

- امیدوارم 

+ بیبی من باید برم کاری نداری

- بیا هنوز نیومده باید بری خیر کار ندارم شما برو بچسب بکارت بای

و بدون اینکه اجازه بده سهون حرفی بزنه گوشی رو قطع کرد 

گوشی رو روی تخت پرت کرد و خواست به طرف در بره که گوشیش زنگ خورد 

به سمت تخت برگشت و با دیدن اسم " سهون " پوزخندی زد 

- من اگه جوابتو دادم . یه پدری از تو دربیارم 

گوشیش رو خاموش کرد و بیرون رفت 

.

.


                  سلام  دوستان  پارت جدید و 5  اپ  شد 

                         امیدوارم دوسش داشته باشین   

   بهتون بگم که عصر اگه وقت کنم یه پارت دیگه هم داریم                

                               ووت یادتون نره لاولیا  

With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه   [ChanBaek]Where stories live. Discover now