Part 7

844 263 1
                                    


با بهت به خونه روبروش نگاه کرد 

چه عجب 

بالاخره کارما هم یه روز باهاش همکاری کرد

خونه روبروش خونه ای بود که بعضی جاهاش با چوب ساخته شده بود و خب این خونه ، خونه ی رویاهای بکهیون بود 

بکهیون شگفت زده ضربه ای به کمر لوهان زد 

- لعنتی خوب شد باهات اومدم 

لوهان پوزخندی زد + من که گفتم بیا خوش میگذره... باید داخلش رو ببینی 

با اشتیاق سرشو تکون داد - اره اره حتما خوشگله توشم بریم 

چانیول با ساک لوهان جلو رفت و در رو زد 

چند ثانیه بعد در باز شد و قیافه سهون نمایان شد 

با دیدنشون لبخندی زد و کنار رفت 

«« خوش اومدین 

لوهان دستشو پشت کمر بک گذاشت و هلش داد 

+ سلام 

- سلام 

«سلام خوش اومدین 

بک لبخندی زد - ممنونم 

+ ایشون اوه سهون الفای من و ایشون بیون بکهیون رفیق من 

بکهیون تعظیمی کرد -  خوشبختم اقای اوه 

« همچنین بکهیون لطفا بهم بگو هیونگ 

بکهیون برای بار چندم لبخندی زد  - حتما هیونگ 

لوهان واینستاد تا به حرف اون دو تا موجود خوش مشرب گوش کنه و سریع رفت تو 

چانیول هم  که از حرف زدن امگاش با الفای دیگه  عصبانی بود ، اخماش توی هم رفته بود 

معلوم هم نبود چرا اینقدر زود جو گرفتتش 

با اخمای در هم همینطور که به سمت خونه میرفت عصبانی به حرف اومد × اگه زحمتی  نباشه  به خودتون تکونی بدید و بیاین خونه 

لبخند سهون با حرف چان خشکید « این چشه باز 

بکهیون با بیخیالی شونشو بالا انداخت - نمیدونم 

سهون که انگار حرف  چانیول رو به چپشم نگرفته بود بازوشو دور شونه ی بک حلقه کرد « بیا بریم دونسنگ 

 همزمان با وارد شدن اون دو تا لوهان هم با شلوار طوسی و تیشرت سرمه ای رنگ از پله ها اومد پایین 

سهون با دیدنش از بکهیون فاصله گرفت و بهش لبخند زد که لوهان طبق قول نانوشته ای که به خودش داده بود بهش چشم غره رفت و بی توجه بهش بکهیون رو صدا زد 

+ بکهیون بیا اتاقتو نشون بدم 

اکی انگار لوهان واقعنی میخواد پدرشو دربیاره 

  پوزخندی زد و تو دلش گفت 

- پس بچرخ تا بچرخیم بیبی  


.

.

.

With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه   [ChanBaek]Where stories live. Discover now