- : بکهیون
+ : لوهان
× : چانیول
» : سهون
با لوهان توی اتاق روبروی هم نشسته بودن و دراباره اتفاقات این یه روز صحبت میکردن
- به نظرت من کار اشتباهی کردم
+ از چه لحاظ
- من بدون اینکه چیز زیادی درباره ی برادرت بدونم باهاش توی دوره راتش رابطه داشتن
+ شما توی تقدیر هم بودین پس فکر نکنم رابطه داشتن باهاش اشتباه باشه خیلیا هستن که توی مستی و رابطه فهمیدن که تقدیر همن
- میترسم
+ از چی ؟
- نمیدونم میترسم برادرت فکر کنه که یه هرزم یا ... یا اینکه برادرت به خاطر راتش اینکارو کرد
دستش روی شونه ریز پسر روبروش نشست
+ تو نگران نباش اون از همون لحظه ای که دید فهمید که امگای تقدیرشی
لبش رو زیر دندونش کشید و سعی کرد اون بغض لعنتی توی گلوش رو قورت بده
اگه چانیول میفهمید که پدر مادر نداره چی میشد ؟
اگه اون از گذشتش با خبر میشد چه اتفاقی میوفتاد ؟
اگه همه چی برعکس میشد و بکهیون همه چیز رو درباره زندگی چانیولی که همچین خوب هم نبود میفهمید ، واکنشش چی بود؟ بازم باهاش زندگی میکرد یا ولش میکرد ؟
میتونست از الفای تقدیرش جدا بشه و درحالیکه باکره نیست و توی این شهر بزرگ و بی رحم تنها زندگی کنه ؟
+ بکهیون ؟!!
از فکر در اومد و پلکی زد
- بله
+ من یه خرابکاری کردم
چشماش ناخوداگاه گشاد شد
لوهان و خرابکاری؟
از عجایب دنیا بود
- چکار کردی
سرش رو پایین انداخت و اینبار لوهان میخواست بغض لعنتی رو قورت بده
+ من ....
- تو چی ؟
+ من به سهون گفتم نمیخوام باهات زندگی کنم ...
- چییی ؟ چرا ؟ اتفاقی افتاده ؟
+ عصبانی بودم و یه چیزی پروندم سهونم جدی گرفتش
_ چی پروندی
+ گفتم من نمیخوام با کسی که هر روز و هر ساعت کار داره و شبم وقتی برمیگرده از خستگی بیحال میشه نمیخوام زندگی کنم یه همچین چیزی بهش گفتم
- اون چی گفت ؟
+ واقعا یادم نمیاد ولی اون همه چی رو جدی گرفت و حتی موقع خوابیدن هم با فاصله ازم خوابید
YOU ARE READING
With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه [ChanBaek]
Werewolfخلاصه : پارک چانیول الفای قدرتمند منطقه اولونگدوعه توی یه روز تابستونی سرنوشت بیون بکهیون و پارک چانیول رو سر هم قرار میده و بر اساس یه اشتباه همه چی بهم میریزه و هردو مجبور به تحمل یه دوری میشن 𝑾𝒊𝒕𝒉 𝒀𝒐𝒖 𝑼𝒏𝒅𝒆𝒓 𝑴𝒐𝒐𝒏𝒍𝒊𝒈𝒉𝒕 𝑴�...