Part 13

789 206 7
                                    


پنجره ی اتاق باز شده بود و از لا به لای پرده نازک و حریر کرم رنگ اتاق نور خورشید با ملایمت روی دو پسر نیمه لخت افتاده بود و آواز بلبل های روی درخت های سبز جنگل گوششون رو نوازش میکرد

با نسیم صبحگاهی که وزید ، لرزه ای به تنش افتاد و بیشتر خودش رو

به سینه محکم و گرم طرف مقابلش چسبوند ...

با لبخند به چشمای پسر کوچکتر نگاه کرد و با دستش موهای نرم و ابریشمیش رو لمس کرد

با حس نوازش شدن اروم پلک هاش رو از هم جدا کرد و توی نگاه اول چشماش حبس دو تا چشم مشکی رنگ شد ...

لبخند ارومی زد – صبح بخیر

دستش رو از گونش رد کرد و روی کمرش نشوند × صبحت بخیر کوچولو ، خوب خوابیدی؟

- اوهوم تو چی؟

به جذاب ترین روش خندید و چال لپش رو به نمایش گذاشت

× بهترین خواب عمرم بود چون تو پیشم بودی

اینبار پسر کوچکتر خنده ای کرد و انگشت اشارش رو توی چال لپ پسر بزرگتر فرو برد

- اووم پس به همین خاطر منم خوب خوابیدم چون تو پیشم بودی

از کیوتی پسر مقابلش دلش ضعف رفت و از دو طرف کمرش گرفت و اون روی شکمش خودش نشوند

× خوشمزه بازی درمیاری مراقب عواقبش هم باش بیبی

و سرش رو جلو برد و بینی کوچیک و پفکی بکهیون رو گاز گرفت

- ااخ

بوسه ای روی گونش نشوند × اروم گاز گرفتم درد نداشت که ، حالا هم پاشو بریم حموم بعدش صبحونه بخوریم

- نه من خودم میرم تو خودت برو

با شیطنت ابروش بالا رفت

× نترس کاری ندارم باهات بیا بریم

و دستش رو به طرفش گرفت

با تردید دستش رو گرفت و با نگه داشتن ملافه روی تنش از تخت پایین اومد

0000000000

با سر دردی که داشت از خواب پرید

آه

صبح شده بود پس دیگه نمیتونست بخوابه

به سختی روی تخت نشست و نگاهی به سهون که اونور تر خوابیده بود انداخت

علاوه برا ین که صبح شده بود و نمیتونست بخوابه ، صبح شده بود و باید یه روز قهر دیگه هم تحمل میکرد

حالا که اون میخواست قهر کنه پس بد نبود لوهانم خودش رو میزد به بیخیالی؟

سرش رو تکون داد تا این مزخرفات از سرش بره بیرون و از تخت پایین اومد و به سمت سرویس بهداشتی رفت

با شستن دست و صورتش و مسواک زدن از دستشویی بیرون اومد که دید سهون روی تخت نشسته و داره نشسته چرت میزنه

لبخند کوچیکی رو لبش نشست + صبح بخیر

با شنیدن صدای لوهان خواب از سرش پرید

نگاهی به لوهان انداخت و با یاداوری دیروز یکم اخماش تو هم رفت ولی جوابش رو داد

» صبح بخیر

لوهان جلوی کمد ایستاد و از بین انبوهی لباس یه تیشرت سرمه ای رنگ بیرون کشید و با تیرشت دیشبش عوضش کرد

در حالیکه خمیازه میکشید از اتاق بیرون رفت و مستقیم به اشپزخونه رفت ....

با شنیدن بوی فرومون خاصی به عقب برگشت و با دیدن چانیول و بکهیون خندون لبخند عمیقی زد

پس فهمیده بود

به طرفشون رفت و هر دو رو توی بغلشون گرفت

+ آیگوووو شما دو تا چقدر بهم میاین

بکهیون با خجالت سرشو انداخت پایین

لوهان با دست ضربه ای به کمرش زد + خجالت نداره بکی

با دیدن صورت سرخ شده بکهیون نگران بهش نگاه کرد

+ چی شد بکهیون

- کم..کمرم

+ کمرت چی ؟

- درد میکنه

لبخند شیطنت امیزی رو لبش نشست + دیشب رابطه هم داشتین

وای خداااا

دستش رو روی قلبش گذاشت و ادامه داد + شما دیگه خیلی پیش رفتین

چانیول با نگرانی به اون طرف یکم هلش داد که بره اونور

× لوهان مگه نمیبینی کمرش درد میکنه قرص بیار

چشمای لوهان درجا گرد شد

+ واقعا مرسی هیونگ حالا هنوز یه روز از اومدنش هم نگذشته ، منو ول کردی ؟

چشم غره ای بهش رفت × برو لوهان قرص بیار

+ باشه باشه میرم فقط منو نخور

از پله ها پایین اومد و با دیدن هر دو نفرشون که روی سر بک جمع شده بودن قدم هاشونوتند تر برداشت

» سلام چی شده

سر چانیول بالا اومد × سلام چیز خاصی نیس بعدا میگم بهت

صورت بک بیشتر سرخ شد حالا قراره همه جا پر شه که دیشب چانیول و بکهیون دیشب رابطه داشتن و امروز کمر بک بخاطر دیشب داره درد میکنه 

------------

سلام روز پنجشنبتون بخیر

یه پارت جدید برای جبران هفته بعد که هیچ اپی نداریم 714 کلمه اس

امیدوارم خوشتون بیاد و ووت یادتون نره ( نظراتتون رو هم حتما بگین ) >_<

میتونین ووت ها رو به 200 تا برسونین؟!!!!

With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه   [ChanBaek]Where stories live. Discover now