Part 9

811 251 0
                                    


هر سه شون دمغ پشت میز غذا نشتسه بودن و با غذای روبروشون بازی میکردن

لوهان بخاطر سهون نگران و پشیمون بود و چانیول و بکهیون برای لوهان نارحت بودن

علاوه بر اون چانیول درد بدی رو توی ناحیه شکم کمرش حس میکرد و نشستن پشت میز براش سخت تر شده بود

بکهیون دستشو سمت بطری اب برد و توی لیوان یکم اب ریخت

لیوان رو به سمت لوهان گرفت

- لوهان بیا یکم اب بخور

دست های لرزوی لوهان لیوان رو گرفت و به سمت لباش برد

هنوز یه قلوپ ننوشیده بود که در خونه اروم باز شد

و سهون خسته و کلافه اومد تو خونه

لوهان با دیدنش سریع از جاش بلند شد و خواست به سمتش بره که سهون بی توجه تند از پله ها بالا رفت

لوهان پست سرش رفت و در اتاق رو باز کرد

با دیدن لباسای سهون که روی تخت پخش و پلا بود و شنیدن صدای اب ،اروم به سمت حموم رفت

خواست تقه ای به در بزنه ولی نتونست

بین زدن در و نزدنش معطل بود که در خودش باز شد و سهون با حوله تنپوش بیرون اومد

از گوشه چشم به لوهان خشک شده نگاه کرد و بازم بی توجه بهش با حوله کوچیکی مشغول خشک کردن موهاش شد

بعد از اینکه موهاش رو کمی خشک کرد به کمد لباساش رفت و همینطور که لباس برمیداشت رو به لوهان گفت « برو بیرون من لباسامو بپوشم

اینبار لوهان واقعا خشک شد

به سختی زبونشو تکون داد + یع .. یعنی چی؟ تو همیشه جلو من لباساتو میپوشیدی

سهون پوزخندی زد و اروم بهش نزدیک شد

لوهان رو بین خودش و دیوار قرار داد و دست راستش رو بالای سر لوهان روی دیوار گذاشت

« بیب فکر کنم خودت گفتی دیگه نمیخوای با هم زندگی کنیم... "مکثی کرد" پس فکر نکنم لخت شدن جلوی تو مناسب باشه!!!! هووم؟ پس بهتره بری بیرون یا اگه نمیری من برم؟؟؟؟

و سوالی سرشو تکون داد .......

لوهان بی حرف در حالیکه لایه اشک روی چشماش نشسته بود از در رفت بیرون..

انگار سهون میخواست تلافی کنه اونم نه تلافی ساده

یه تلافی که قرار بود هردوشون رو نابود کنه

---------------------------------

با درد از جاش بلند شد × بکهیون من میرم بخوابم روز اول پذیرایی بد شد من حالم بده باید بخوابم تو هم پاشو بخواب میتونی از تی وی هم استفاده کنی

With You Under Moonlight / با تو زیــر نـــور ماه   [ChanBaek]Where stories live. Discover now