sisson one episode two : the past

249 45 26
                                    

*متن نامه*
هی کیم نامجون
خوشحالم باهات ملاقات کردم البته از دور
شنیدم دنبال من میگردی
خوبه
موفق باشی
فقط میخواستم بگم مواظب خودت باش اون چیزی که تو میبینی صرفا همه ی ماجرا نیست
prince..j

-پرنس جی کیه ؟این دیگه چه نامه ایه
-پرنس جی یه خلافکار با یه باند بزرگه که پیدا کردن و دستگیریش به عهده تیم منه
هوسوک رو کاناپه ای که هفته پیش خریده بود و هنوزم بوی نویی میداد نشست و گفت
-امشب اینجا بخواب
-هوسوک من هر شب اینجا میخوابم
-اوه راست میگی اصلا حواسم نبود
نامجون خنده ای کرد و چال گونه های عمیقشو به رخ هوسوک کشید
-از دست تو
~~~in the morning~~~

صبحه روز بعد هوسوک در حالی که صبحانه آماده می‌کرد ،نامجون رو غرق در خواب میدید
-نام من رفتم
نامجون تو عالم خواب لب زد
-مواظب خودت باش
-باشه کیم

برا خودشم عجیب بود چرا ساعت 8 بیدار شده وقتی تعطیله
تصمیم گرفته بود یکم پیاده روی کنه تا حالش جا بیاد و البته
دنبال شخصی بگرده که اون نامه رو خونه رفیق عزیزش گذاشته هرچی نباشه تو این زمینه وارده
نمیخواست چیزی براش یادآوری بشه پس سریع راهشو سمت بار مورد نظرش کج کرد

به بار که رسید چند بار در زد ولی صدایی نشنید
هرکی دیگه بود مطمعن می‌شد که بار تعطیله ولی هوسوک نه
بلند داد زد هان سوام
پنجره بالای در بار باز شد و شخصی به هوسوک نگاه کرد
در بار بدون هیچ صدایی باز شد و هوسوک از پله هاش به پایین رفت
بوی همیشگی میومد
ترکیب مخصوص فیدل
یه زمانی باعث می‌شد مثل بید بلرزه...
یه زمانیم این بو براش آرامش بخش بود...

و زمانی مثل الان هیچ حسی به این بو نداشت

-ببین کی اینجاست کیم هان سو معروف چطور میتونم کمکت کنم هوم؟

-سیس فقد یه جواب میخوام، پرنس جی کیه

-اومممم ؟پرنس جی ؟؟؟؟ نمیدونم تا حالا نشنیدم اسمشو
-تو کل مافیای این اطراف رو میشناسی میخوای باور کنم این یکی رو نمیشناسی

همه ی اینا به صورت حروف و کلماتی بود که با داد گفته می‌شد
صدایی از گوشه ای نظر هوسوک رو جلب کرد
هوسوک تعجب کرد
کی بود که در طول روز اونم ساعت نه صبح اینجا پلاس بود

-پرنس جی؟؟؟چیکارش داری ،بعد از محموله آینه ها تورم دور زده؟
-منظورت چیه کدوم محموله آینه
مرد اشاره کرد تا هوسوک بره نزدیکتر ولی دستش توسط بارمن اسیر شد
-هان سو مواظب باش
هوسوک فقط سر تکون داد
وقت نداشت به اسم قبلیش فکر کنه
پشت یکی از صندلیا نشست
-می‌شنوم
-واسه چی دنبالشی
-یه خورده حسابایی باش دارم ،هر چی ازش میدونی رو کن
مرد خنده کریحی کرد و گفت
-میدونی که هزینه داره
هوسوک مقداری پول روی میز گذاشت
-بگو
-من دنبال پول نیستم
-چی میخوای
-شاید یه اسم
-چه اسمی
-اسم اصلی پرنس جی
-ینی خودت نمیدونی؟
-اگ میدونسم که به تو نمیگفتم
-پیداش که کردم اسمشو درمیارم در حال حاظر یه سری اطلاعات میخوام که بتونم ردشو بزنم
-باشه باشه
-پرنس جی ،یهو از ناکجا آباد پیداش شد همه مافیاها ازش میترسیدن حتی مستر شیوون
شیوون...همین اسم کافی بود تا هوسوک به هم بریزه...
ولی نه
الان جای به هم ریختن نبود
جوری که مرد نفهمه ظبط صدای گوشیش رو فعال کرد
(بچه ها یه نصیحت بهتون بکنم ،هر موقع با هر شخصی فرق نمیکنه ،در مورد موضوع مهمی در حال صحبت بودین مکالمتون رو ظبط کنید)

Life again Love again not you againWhere stories live. Discover now