sisson two episode four : Phoenix

133 32 13
                                    

-ببخشید من باید زود برم با یکی قرار دارم
-هی سوکی کجا میری
-با نامجون قرار دارم زود باید برم
-کلاس بعدی چی
-ندارم
هوسوک گفت و همینطور که به سمت در میدوید ادامه داد
-زود برمیگردم

با رسیدن به اداره ای که نامجون توش کار می‌کرد هوسوک بلخره دست از دویدن برداشت
وارد اداره پلیس شد به سمت دفتر نامجون حرکت کرد
بدون در زدن وارد شد
-سلام هیونگ
-اوه سوکی
اینجا چیکار میکنی مگه نباید بری سر کلاست
-این ساعت کلاس ندارم
-اها،خب برا چی اومدی
-چیزی در مورد پرنس جی پیدا کردی؟
-اره یه چیزایی پیدا کردم چطور
هوسوک کیفشو رو مبل انداخت به سمت میز نامجون حرکت کرد
-خب چی پیدا کردی
-برای چی میخوای بدونی
-میخوام کمک کنم
-هوسوک حتی فکرشم نکن
-چی؟؟چرا
-چرا نداره ،چی با خودت گفتی که فکر کردی تو رو میارم تو همچین پرونده خطرناکی
-منظورت چیه نامی ،من..
-خوب فهمیدی منظورم رو  فک نکنم دیگه کاری داشته باشی میتونی بری سر کلاست
-هی کیم من با یه خلافکار زندگ....
ادامه حرفش توسط حرف نامجون خورده شد
-هوسوک من دوست توام و هیچ وقت اجازه نمیدم وارد پرونده خلافکارا بشی و جون خودتو به خطر بندازی
اون پارک شیوون اگه واقعا دوست داشت هیچ وقت نمیذاشت بفهمی یه جانیه
و تو رو تو کاراش شریک نمی‌کرد
میدونی اگه دوست داشت و عاشقت بود همون موقع که عاشقت شد کارشو کنار میذاشت و سعی می‌کرد مثل آدم های عادی ازت درخواست کنه نه اینکه به زور تو رو مال خودش کنه 
اون پای تو رو داخل پرونده های قتل ،مافیا ،گروگان  گیری ،مواد ،قاچاق و هزار کوفت و زهر مار دیگه ای  باز کرده
هوسوک من نمیتونم همچین کاری با دوستم بکنم پس بیخیال این ماجرا شو
هوسوک زبونش از حرفای نامجون بند اومده بود
نامجون که دید هوسوک حرفی نمیزنه به طرفش رفت دستشو گرفت
-هوسوک عزیزم من واقعا...
-نامجون هیونگ ممنونم ازت
-ممنون؟؟برای چی
-اینکه بهم یادآوری کردی هنوز کسایی هستن که منو دوس داشته باشن
-معلومه که دوست دارن هوسوک ،تو بهترین شخصی هسی که میشناسم
-هیونگ مرسی که هستی
نامجون لبخندی زد و دستش رو نوازش وار روی موهای هوسوک کشید

~~~University~~~

-جانگ هوسوکککککک
هوسوک به سمتی که اسمش رو شنید برگشت و پارک جیمین رو دید که با دوستش بهش نزدیک میشدن
-اوه پارک جیمین ،خوشحالم دوباره میبینمت ب موقع رسیدی به کلاست؟
-اوهوم‌ اوهوم
-خوبه
-تهیونگا این همون پسرس که بهت گفتم گیه
-هی هی شما دو تا حق ندارین گرایش منو مسخره کنینا
-نه هیونگ ما بچه های خوبی هستیم
تهیونگ به حرف اومد و‌ گفت
-جیمینا این پسره برا یونگی هیونگ عالیه نظر تو چیه
-به خاطر همین بهت معرفیش کردم
-ینی میگی باید بفرستیمشون سر قرار؟
-اوهوم اوهوم فقط ممکنه یکم تو تاپ و باتم باهم اختلاف پیدا کنن اخه اینو ببین چطور میتونه باتم باشه و از طرف دیگه یونگی هیونگ رو در نظر بگیر ،اون چطور میتونه باتم باشه
-میتونه ی رابطه ورس باشه
-اوه درسته
-میرم با یونگی هیونگ حرف بزنم
-منم مخ اینو میزنم
هوسوک قبل از اینکه تهیونگ بره به کلاس یونگی لب باز کرد
-شما دو تا فسقلی چه نقشه ای برای هیونگاتون کشیدید، تاپ و باتم؟؟؟
این دیگه چه مدلشه؟
-چون کنار هم می‌میدرخشین
تهیونگ اینو گفت و به سمت کلاسی که یونگی درش حظور داشت رفت
-آهای کیم تهیونگ بیا اینجا ببینمممم
-ولش کن هیونگ بیا بریم کارت دارم
-چی میخوای فسقلی
-اول از همه بم نگو فسقلی، میتونی چیم چیم صدام کنی یا چیمی یا همون جیمین
دوم اینکه تو گی هستی درسته؟
-درسته چطور
-عاممم خب یونگی هیونگم گیه
-اره میدونم، قبلا بم گفته بود
-خب پس امممم میتونید باهم برید سر قرار؟
-بلههههه؟
-یونگی هیونگ یکم درونگراس ولی خیلی مهربونه
-واسه چی میخوای من باهاش برم سر قرار این همه ادم تو این دانشکده هست که از من بهتره ،نمونش گیو
-میدونی وقتی اومدین تو کلاس دورتون یه هاله نور بود من قبلا همچین چیزی رو فقط بین پدر مادرم دیده بودم ،اونا عاشق همن و هربار همو لمس میکنن میتونم ببینم که چقدر اطرافشون روشن تر میشه
و خب من شمارم اونجوری دیدم
پس از نظرم خوبه که برید سر قرار
-میدونی خیلی وخته با کسی قرار نذاشتم ، اینکه یهو بیام با دوستم قرار بزارم یکم عجیبه در ضمن از کجا میدونی یونگی بخواد بامن قرار بزاره
-شوخی میکنی؟؟؟
ندیدی چطور باهات میخنده؟؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
میدونم کم بود با عرض پوزش
طبق معمول امیدوارم دوس داشته باشید🐱
و خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم
و اگه فکر می‌کنید جایی مشکل داره حتما بهم بگید
با تشکر
راشل🐱

Life again Love again not you againWhere stories live. Discover now