sisson five episode one : playing

100 18 29
                                    

یه سری شخصیت جدید داریم پارت بعد عکساشونه ک میزارم
تو باند شیوون اتاقا کاملا با چیزی که اینجا میدید متفاوت بودن
شروع به رصد کردن کل اتاق کرد
اتاقی با دیوارای کاملا مشکی بدون پنجره
کمد دیواری که روی یکی از درهاش اینه نصب شده بود
انگار سوییت گرفته بود
یه در دیگه که احتمال صد در صد حموم و دستشویی بود و تخت تک نفره گوشه اتاق و میزی که دقیقا کنار در ورودی گذاشته شده بود به همراه صندلیش و یک مینی یخچال کنار میز که احتمالا توش فقط آب باشه
اتاق ساده بود ولی برای اتاق اعضای یه باند زیادی تجملاتی بود
تخت؟ تاحالا تو هیچ باندی ندیده بود انقدر به اعضای خدمات بده
بیخیال فکر کردن به بی اهمیت ترین مسئله موجود شد و به سمت زونکن روی میز رفت
صندلی رو جلو کشید ،داشت بین زونکن رو باز می‌کرد که یاد گوشیش افتاد
باید سیمکارت روش میذاشت و روشنش می‌کرد
بعد از به پایان رسوندن پروسه سیم کارت و بررسی شماره های داخل گوشی دوباره سروقت زونکن رفت
صفحه اول اسم و عکس خودش رو دید با مشخصاتش
البته دقیق تر بگیم مشخصات هان سو رو دید
"ازم عکس دارن ،اون چون جول عوضی..."
صفحه دوم همون قوانینی بود که ریول به بهش گوش زد کرده بود
و صفحه سوم ،لیست افراد مهم باند
"احتمالا همونایین که اجازه صحبت باهاشون رو دارم"
یکی یکی اسما رو زیر لب زمزمه کرد
-پرنس جی ،رئیس باند 
اس اچ ،دست راست رئیس
برنامه ریز محموله ها ، آرِن کِی
سر تیرانداز ،سان
پزشک اصلی ، لی جیس
"جالبه که همشون جذاب و خوشگلا، اینا چرا مدل نمیشن؟"
با خودش فکر کرد و به بقیه عکس ها نگاه کرد
مسئول تدارکات داخلی ، کیم ریول به
تدارکات خارج از باند ،ام جی
کنترلر روابط ،بین
مسئول تمرینات ،جان
مسئول بخش جاسوسی ،مورِن
هکر ،شین سه وون
با خوندن اسم اخر چشماش تا حد زیادی باز شد ولی با دیدن عکس اون هکر حتی بیشتر عجب کرد
-این اینجا چه غلطی میکنه، نکنه..نکنه از همون اولم با قصد و هدف بهم نزدیک شده بود؟
اعصابش با افکار جدید در مورد اون اسم خورد شده بود
(برید پارتی که اسمش کارکتر هست رو بخونید)
اونا از همون اول دنبالش بودن ولی نمیدونست چرا
-فاک نکنه میدونن از باند سانگ جه هین اومدم
خدای من اون یه هکره قطعا یک سری اطلاعات ازم داره
بیا امیدوار باشیم چیزی در مورد اون باند و پلیس بودن نامجون ندونن
نفسی سنگین از سردرگمیش کشید و سعی کرد بقیه اطلاعات رو بخونه
صفحه چهار ساعت ورود و خروجش از اتاق و شروع تمریناتش و مکان هایی بود که باید توشون کار می‌کرد
ساعت ها همون ساعات بود که ریول به بهش گفته بود و شروع تمریناتش از پس فردا بود و فردا فقط باید تو اتاقش میموند
مکانی که توش مشغول بود تو همین طبقه بود احتمال میداد همون جایی باشه که با شیشه های دوجداره جدا شده بود
صفحه پنجم یه قرارداد مبنی بر اینکه هوسوک خودش اومده تو باند و هیچ زور و اجباری نبوده وجود داشت و هوسوک باید اونو امضا میکرد و تحویل ریول به میداد
با نوشتن اطلاعاتش و امضا کردن اون کاغذ ،از داخل زونکن درش آورد و کنار گذاشت تا یادش نره با خودش ببرتش
میخواست ادامه بده ولی با دیدن ساعت رو میزی که کنار دستش بود و ساعت دو رد نشون میداد پشیمون شد و به سمت تختش رفت تا نیروی لازم برای کاراش رو پیدا کنه
اروم اروم به خواب عمیقی پیوست
------
-لازمه بهتون بگم دوام طولانی مدت نداره و اگه از همه چی دور باشه نهایتا چند سال دووم بیاره
-مشکلی نیست همینم برام کافیه
-پس شروع میکنم
------
آروم مرض بین چشم هاش رو بیشتر کرد نمیدونست روزه یا شبه در واقع هیچ چیز داخل اتاق به غیر از ساعت رو میز نبود که بهش بگه چه موقع از روزه
با مالوندن چشماش برای واضح تر شدن دیدش دوباره به ساعت نگاه مرد
-6:30؟ زود بیدار شدم
از تخت بیرون اومدو بلند شد به سمت جایی که فکر میکرد دستشویی باشه حرکت کرد ولی با باز کردن در تمام خواب‌ آلودگی که میخواست با آب از بین ببرتش به یک پاره ناپدید شد
یه اتاق با عنوان لباس ها ،هر استایلی که فکرش رو میکرد بود ،کژووال، اسپرت، کت شلوار، دارک آکادمی تکوِر
همه چی بود
از داخل اتاق بیرون اومدو به سمت زونکنی که دیشب رهاش کرد رفت و اون رو با سرعت ورق زد تا چیزی برای تعریف اون همه لباس تو اتاقش پیدا کنه وگرنه همه چیز خیلی عجیب میشد
تا آخرین صفحه ورق زد ولی چیزی عایدش نشد فقط مونده بود پوشه ی کوچیکی که زیر صفحه ها بود
بازش کرد و کاغذ درونش رو بیرون کشید
*قوانین شخصی سازی شده ی کیم هان سو*
همه رو نادیده گرفت تا به مورد آخر رسید
-لباس های داخل اتاقک اتاق شما صرفا جهت پوششی برای شما هستن هنگامی که به ماموریت فرستاده میشید و در محیط خود باند حق استفاده از آنها رو ندارید
لباس هایی که می‌پوشید در باند باید کاملا ساده باشند
خب حالا یه دلیل منطقی برای اون حجم از لباس تو اتاقش پیدا کرده بود
به اتاقک برگشت و یه جاگر مشکی با تیشرت سفیدی کنار گذاشت تا بعد از پیدا کردن دسشویی و حمام ازشون استفاده کنه
گوشی ای که قبل از ورودش داخل اتاق بود رو برداشت و شماره ریول به رو گرفت و منتظر موند
-جناب کیم؟
-ریول به شی میشه لطفا بگید دسشویی و حمام کجاست به شدت نیاز دارم بهشون سر بزنم
-اتاق چندید؟
-نمی...
با دیدن شماره ای که پشت در نصب شده بود حرفش رو عوض کرد
-77
-لطفا در کمد دیواری رو باز کنید
به سمت کمد دیواری رفت و با باز کردنش متعجب تر از قبل تشکری کرد و تماس رو قطع کرد
دو تا در دقیقا رو به روش بودن که از اندازه هرکدوم میتونست کامل بفهمه کدوم حمامه و کدوم دسشویی
بعد از انجام پروسه نظافتش و پوشیدن لباس هاش دوباره پشت میز نشست و شروع به خوندن کرد
صفحات بعدی در مورد طبقات و اینکه تو هر طبقه چی بود نوشته بود
و صفحه اخر یکسری قوانین پیش پا افتاده برای هوسوک بود که البته هیچکدوم رو قبلا رعایت نمی‌کرد
1-روابط عاطفی ممنوع
یاد رابطش با شیوون افتاد
پوزخندی زد و ادامه داد
2-انجام تمرینات ورزشی و نحوه کار با اسلحه به صورت مداوم
"شیوون خودشو کشت تا من اینو انجام بدم"
3-نوشتن گزارش روزانه
"این دیگه چیه ،اگه حال نوشتن داشتم که دفترچه خاطراتمو مینوشتم"
و یک سری قوانین دیگه که هوسوک بدون اهمیت بهشون داشت می‌گذشت تا نگاهش به پا ورقی برگه افتاد
(رعایت نکردن هر یک از قوانین مساوی است با امضا کردن وصیت نامه شخص )
-شت قرار نبود اینجوری شه، اوکی من رسما اینجا دیوونه میشم
میخواست ادامه بده ولی با صدای در نگاهش رو به اون سمت داد تا ببینه کی به اوقات تنهاییش سر زده
و اون کسی نبود جز....
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
پارت بعد رو بخونید حتما و اینکه ووت و کامنت فراموش نشه😊
تولد یه گربه ی خواب مبارککککک
لی لی لی لی لی
سعی کنید امروز اهنگ های یونگی خوشگلمون رو استریم بزنید

Life again Love again not you againWhere stories live. Discover now