sisson three episode ten : danger

108 25 52
                                    

-اون روز که بیمارستان بستری بودی به خاطر نامجون هیونگ ،خب راسش من با یونگی و مینگیو دعوا کردم که چرا انقد بهت بی توجهن و نتونسن ازت مراقبت کنن مخصوصا مینگیو و خب میدونی از اون موقع تا حالا من باهشون حرف نزدم و تهدیدشون کردم حق ندارن دورت بپلکن
جملات جیمین که به اخر میرسید ولوم صداش هم کم کم تحلیل میرفت
و زمانی که چشماش رو به خاطر خجالت کشیدن از هیونگش بسته بود ،لحظه ی بعدش چشماش تا حد امکان از تعجب باز شد
تعجب برای اینکه تو اغوش گرمی به طور غیر منتظره ای فرو رفته بود
و اون اغوش به هیچکس جز جانگ هوسوک تعلق نداشت
-هیو...هیونگ
-ممنونم جیمین، به خاطر اینکه مراقبمی واقعا ازت ممنونم
کادل کردنشون با بوسه ای که هوسوک روی پیشونی جیمین گذاشت تموم شد
-همونطور که تو مراقبمونی مام باید مراقبت باشیم پس تشکر لازم نیست
-تو لایق این تشکری چیمی،حالام بیا بریم تو چون حسابی گشنمه و الانم یه جوجه جلومه که سخته خودمو کنترل کنم و نخورمش
-نوپ مرسی میرم خونه ،هنوزم ازشون عصبانیم
-اگه بری منم میرم
-نه هیونگ تو باید بمو...
-شششششش پس بیا بریم تو
-میام ولی باشون حرف نمیزنم
-میزنی
-نهههه
-جیمین قشنگ من کیه؟
-هیونگ واقعا داری خرم میکنی؟؟
-مگه بی تاثیره؟
جیمین نگاهشو رو از هوسوک گرفت و به اسمون داد
-نه ولی دلیل نمیشه اینجوری ازش استفاده کنی
با تموم شدن جمله جیمین صدای خنده هوسوک تو اطرف پیچید
-پس بریم تو
با ورودشون گره های اخم یونگی باز شد و خودشو کنار کشید تا هوسوک کنارش بشینه و هوسوک عمرا میتونست جلوی اون نگاه گربه ای مقاومت کنه

-خب حالا که همه هسیم چطوره غذا رو سفارش بدیم و تا میاد بیاین بازی تعریف از خود رو بکنیم(یه بازی کره ایه که خیلی بین جوونا مرسومه ,اینجوریه که هرکسی باید پنج تا کاری که فقط خودش کرده رو بگه و هرکی که پنج تا انگشتش زودتر از همه جمع بشه برندس)
با پیشنهاد تهیونگ صدای هورای همشون بلند شد و تهیونگ از اینکه پیشنهادش مورد استقبال قرار گرفته خنده ای از ته دل سر داد
بعد از سفارش دادن قضاشون جونگکوک سکوت داخل جمع رو شکست
-خب اول از همه من شروع میکنم
-درسته اول کوچیک ترا شروع میکنن ،بفرمایید جناب جئپن
-کیم تهیونگ تو فقط ی سال بزرگتری
-درسته ،یک سااااال
و بقیه جمع هم به کل کل های دوتا دوست میخندیدن
-حالا هرچی  ،خب انگشتتون رو بیارید پایین اگه سه جلسه یکی دیگه رو به جای خودتون سر کلاس فرستادین
و بعد از تموم شدن جملش یکی از انگشتاش رو بست ولی جونگکوک تنها کسی بود که همچین کاری کرد
نوبت به تهیونگ رسید و با لبخندی شیطانی جملش رو ادا کرد
-اگه از شرتاتون برای اینکه بفهمید لاغر شدین یا نه استفاده میکنید انگشتتون رو بیارید پایین
هیچکس انگشتش رو پایین نیاورد ولی همه بدنشون رو پایین اوردن و روی میز پهن شدن و قهقه هاب بلندی آزاد میکردن
-چیه خوب توقع دارین برم رو وزنه تا بفهمم؟؟ اوه چه کار سختی
-وایی ته خدا نکشتت شکاف خوردم ،نگو که واقعا اینکارو میکنی
-هیونگ چرا باور نمیکنی ،به خدا همیشه همینجوری میفهمم
و دوباره پکش حجم عظیمی صدای خنده
اینبار خود تهیونگ هم باهاشون میخندید
نوبت جیمین بود
-خب خب اگه به دوستاتون بیشتر از خودتون اهمیت میدین انگشتتون رو بیارید پایین
همه اینکارو کردن ،هوسوک میخواست نوبت خودش رو بازی کنه ولی جیمین فرصت رو بهش نداد
-مینگیو هیونگ فکر کنم اشتباه شنیدی ،گفتم اگه بیشتر از خودتون اهمیت میدید انگشتتون رو بیارید پایین
-کاملا شنیدم چی گفتی جیمین و باید بگم من خیلی بیشتر اهمیت میدم
-من که اینجوری فکر نمیکنم
مینگیو متوجه منظور جیمین شده بود
-باشه ،پس چطوره اونایی مدت زمان بیشتری رو با هوسوک دوست بودن انگشتشون رو بیارن پایین
-اونایی که هوسوک رو بیشتر درک میکنن و بیشتر بهش توجه میکنن انگشتشون رو بیارن پایین
-هع اینجوریه؟اونایی که ...
-بسهههه
با صداای داد هوسوک مینگیو ساکت شد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هلوووووو
با پارت جدید اومدم
این قسمت‌ رو خیلی دوس دارم خودم ،و در مورد کار تهیونگ باید بگم که خودم دقیقا اینکارو میکنم😂
احتمالا دو اپیزود دیگه این فصل داشته باشه و بعد وارد فصل جدید با اسم start game میشیم
سوالات این پارت به شرح زیر میباشد👇🏽
1-مشاجره مینگیو و جیمین به کجا میرسه؟
2-برای پارت بعد یه صحنه کیس در نظر گرفتم میتونید بگید برای چه کاپلیه؟
3-تا اینجای داستان دوسش داشتید؟ اگه مشکل داره حتما بگید
راستی من یه حجم عظیمی داستان سپ نوشتم و فقط یکیش تموم شده میخواین براتون اپش کنم؟

Life again Love again not you againWhere stories live. Discover now