-فقط من اینطوری فکر میکنم یا اینکه جونگکوک واقعا رفتارش عجیب شده؟
تهیونگ پرسید و با نیاش توی بابلتی رو هم زد.
بازوی جیمین که کنارش بود منقبض شد و از گوشۀ چشمش به دست جیمین که دور لیوانش محکم شد نگاه کرد. قبل از اینکه بتونه چیزی بپرسه، جیمین نگاهش رو ازش گرفت و به پنجره نگاه کرد.
-منظورت چیه؟
جین پرسید.
تهیونگ برای آخرینبار نگاهی به جیمین انداخت و بعد لبهاش رو آویزون کرد و با ته نیاش با توپهای ژلهای بازی کرد.
-احساس میکنم که داره نادیدهام میگیره.
تهیونگ زمزمه کرد و بالاخره سرش رو بلند کرد. وقتی متوجه نگاه بقیه به شال قرمزرنگ بیجاش شد، به خاطر اینکه الان توی سئول تابستون بود، مکث کرد.
ناخودآگاه شال گردنش رو درست کرد و تا چونهاش کشید تا کاملا گردنش رو بپوشونه. صورتش زیر نگاه پرسشگرانهای که از دوستهاش گرفته بود سوخت.
چند روز پیش با یه خماری مرگباری از خواب بیدار شده بود و در کمال وحشت، هیکیهایی روی گردنش به وجود اومده بود. احمق نبود. این رو میدونست که احتمالا پارتی رو با کسی گذرونده، اما مشکل اینجاست که هیچ ایدهای نداشت که اون شخص کی بود و این داشت تهیونگ رو زندهزنده میخورد.
فقط امیدوار بود که اون، شخص عجیبغریبی نبوده باشه که تیکهای از موهاش رو قیچی کرده باشه تا هر شب اون رو بو کنه.
تهیونگ از اینکه از جیمین بپرسه چیزی میدونست یا نه خجالت میکشید و از جونگکوک هم برای اینکه چیزی بپرسه بیشتر خجالت میکشید، پس با یه شال برای پوشوندن مارکهاش کنار اومد تا وقتی که اونها محو بشن.
اون آدم هر کسی که بود واقعا یه حیوون بود.
-فکر میکردم که جونگکوک همیشه نادیدهات میگیره.
یونگی گفت و توجهاش رو از شال تهیونگ گرفت.
تهیونگ اخمی کرد.
-خب، دیگه اینطوری نیست!
تهیونگ گفت، گونهاش رو روی کف دستش گذاشت و به همزدن نوشیدنیاش ادامه داد.
-باهام بعضی وقتها حرف میزد، اما الان هر موقع که تلاش میکنم جلو برم بهم میگه کار داره!
تهیونگ گفت و نامجون یه تای ابروش رو بالا انداخت.
-احتمالا سرش شلوغه.
-یعنی هر دفعه؟
تهیونگ پرسید و نفسش رو با درموندگی بیرون داد.
زمزمه کرد:
-دیگه حتی اجازه نمیده با موهاش بازی کنم.
هوسوک بینیاش رو جمع کرد.
YOU ARE READING
Fall Asleep [KookV]
Romance"میگن وقتی که عاشق میشی دیگه نمیتونی بخوابی، ولی حالا که دیدمت احساس میکنم که بالاخره میتونم بخوابم." - - جونگکوک و تهیونگ با هم هماتاقی شدن. ولی جونگکوک دچار اختلال اینسامنیاست و نمیتونه کنار بقیه بخوابه در حالی که تهیونگ تنهایی خوابش نمیبره...