Chapter 15

3.8K 578 116
                                    

جونگکوک جیمین رو دوست داشت

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

جونگکوک جیمین رو دوست داشت.

جیمین باحال بود و دوستش بود و وقت‌گذروندن باهاش خوش می‌گذشت.

جیمین دوست جونگکوک بود. براش غذا می‌خرید، براش رانندگی می‌کرد و وقتی نیاز بود برای رقص بهش کمک می‌کرد.

اما در حال حاضر کار رو برای جونگکوک سخت کرده بود که اون رو دوست داشته باشه.

تقریبا بیشتر از یک هفته بود که پسر بزرگتر با تهیونگ و جونگکوک می‌موند و جونگکوک مطمئن بود که کم‌کم داشت به جنون می‌رسید. اولش، کوچکترین مزاحمتی برای جونگکوک مهم نبود، در حقیقت، چند روز اول از حضور جیمین لذت هم برده بود. جیمین تهیونگ رو خوشحال می‌کرد و باعث شده بود که به خوابیدن توی استودیوی رقص آزاردهنده فکر نکنه چون به شرایطش عادت کرده بود و براش قابل تحمل شده بود، به خصوص اینکه تهیونگ هم همراهش بود.

اما به نظر می‌رسید که پسر دیگه تصمیمی برای صحبت کردن با یونگی نداشت، چه برسه به اینکه باهاش آشتی کنه و به اتاقش برگرده، نه تنها اون، بلکه جیمین از گفتن کوچکترین جزئیات در مورد اون اتفاق امتناع می‌کرد. تهیونگ به جیمین گفته بود که اگر راحت نیست مجبور نیست براشون تعریف کنه، اما جونگکوک می‌دونست که کنجکاوی داشت تهیونگ رو ذره ذره از بین می‌برد و زمان زیادی تا منفجرشدنش نمونده بود چون هر چقدر هم که تهیونگ خلافش رو می‌گفت، وسواسش اینطوری بود که مطمئن بشه حال اطرافیانش همیشه خوب باشه.

جونگکوک با خودش فکر کرد که حالا درک می‌کرد چرا یونگی اینقدر سرسختانه تهیونگ رو مجبور کرده بود که از اتاقشون بره. جونگکوک هیچوقت از این دید بهش نگاه نکرده بود.

با وجود اینکه جونگکوک بدش نمی‌اومد که هر شب با تهیونگ روی کاناپه کوچیک استودیو بخوابه، اما فضای تنگش بدنش رو اذیت می‌کرد.

جونگکوک متوجه شده بود که تهیونگ هم خوب استراحت نمی‌کرد، اما پسر دیگه هر باری که جونگکوک بهش پیشنهاد می‌داد که به اتاق برگرده و به جای خوابیدن روی کاناپه ارزون‌ قیمت، که بیشتر درگیر نیوفتادن از روش بودن تا خوابیدن، روی تخت واقعی بخوابه، تهیونگ بهش اصرار کرده بود که با جونگکوک می‌مونه.

Fall Asleep  [KookV]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon