8

2.2K 211 1
                                    

با ترس و لرز گوشیش رو از روی زمین برداشت ، دستاش می لرزید و عین دوتا تیکه یخ بود ، با زور دکمه اتصال رو زد و گوشی رو دم گوشش گذاشت

کوک: الو ؟

ته: سلام فرشته کوچولوی من

تموم شد ، همه چی رو تا تهش خوند
صدا رو شناخت ؟!

معلومه که شناخت ، چطور می تونست صدایی رو که سه سال دم گوشش نجواهای عاشقانه خونده رو نشناسه

کوک: ت....تهیونگ

ته: جونم فرشته کوچولوم

نفسش برید ، قلبش فرو ریخت دستاش شروع به لرزیدن کردن و اشک هاش هیستیریک شروع به ریختن کردن

کوک: ته سان .... ته سان پیشه توعه ؟

ته: آره عزیزم پسر کوچولومون پیشه منه

نفس عمیقی کشید ، از هیچی بهتر بود حداقل پسرش پیش پدرش بود

کوک: خب ؟ الان چرا به من زنگ زدی دقیقا ؟

ته: نمی خوای بیای پیشمون ؟

کوک: نه تو پسرت رو داری دیگه منو چکار داری با پسرت خوش باش جناب کیم

عین سگ دروغ می گفت ، دلش داشت ریش ریش میشد از نبود ته سان اما نباید میدون رو خالی میکرد

ته: بهت تا شب فرصت میدم آنجل

کوک: که چکار کنم

ته: که بیای پیشمون

کوک: اگه نیام ؟

ته: جونگکوک تو خوب منو میشناسی و قطعا خوب می‌دونی که من این توله رو بدون بابا کوچولوش نمی خوام درسته آنجل ؟

کوک: امکان نداره به پسر خودت آسیب برسونی عوضی فقط دار حرف مفت میزنی

ته: نوچ نوچ بی ادب شدی آنجل اما اشکال نداره بیب دوباره ادبت می کنم تا شب فرصت داری فعلا بای

گوشی قطع شد و همراهش نفس جونگکوک هم قطع شد ، هوسوک همه چیز رو از حرف های جونگکوک فهمیده بود

کوک: هوسوک اون که .... اونکه به بچه خودش آسیب نمیزنه درسته ؟ درستهههه

هزیون وار حرف میزد و منتظر بود هوسوک جواب بده اما تنها چیزی که دریافت کرد سکوت بود و سکوت

هوسوک: باید بریم جونگکوک باید بریم از تهیونگ هیچی بعدی نیست به خصوص که الان از نبودن عصبانی و ناراحته

کوک: من نمی تونم هوسوک هق هق هق نمی تونم پیش یه خلافکار هق هق هق برگردم

هوسوک: بخاطر ته سان مجبوریم جونگکوک

جونگکوک فقط گریه می کرد و با چشم های اشکی به زمین خیره بود ، فقط یکسال ؟

فقط یکسال تونسته بود از شره تهیونگ خلاص بشه ؟ فقط تونسته بود یکسال از تهیونگ جدا باش ؟

MY EX HUSBAND [Vkook] Where stories live. Discover now