با ترس و لرز گوشیش رو از روی زمین برداشت ، دستاش می لرزید و عین دوتا تیکه یخ بود ، با زور دکمه اتصال رو زد و گوشی رو دم گوشش گذاشت
کوک: الو ؟
ته: سلام فرشته کوچولوی من
تموم شد ، همه چی رو تا تهش خوند
صدا رو شناخت ؟!معلومه که شناخت ، چطور می تونست صدایی رو که سه سال دم گوشش نجواهای عاشقانه خونده رو نشناسه
کوک: ت....تهیونگ
ته: جونم فرشته کوچولوم
نفسش برید ، قلبش فرو ریخت دستاش شروع به لرزیدن کردن و اشک هاش هیستیریک شروع به ریختن کردن
کوک: ته سان .... ته سان پیشه توعه ؟
ته: آره عزیزم پسر کوچولومون پیشه منه
نفس عمیقی کشید ، از هیچی بهتر بود حداقل پسرش پیش پدرش بود
کوک: خب ؟ الان چرا به من زنگ زدی دقیقا ؟
ته: نمی خوای بیای پیشمون ؟
کوک: نه تو پسرت رو داری دیگه منو چکار داری با پسرت خوش باش جناب کیم
عین سگ دروغ می گفت ، دلش داشت ریش ریش میشد از نبود ته سان اما نباید میدون رو خالی میکرد
ته: بهت تا شب فرصت میدم آنجل
کوک: که چکار کنم
ته: که بیای پیشمون
کوک: اگه نیام ؟
ته: جونگکوک تو خوب منو میشناسی و قطعا خوب میدونی که من این توله رو بدون بابا کوچولوش نمی خوام درسته آنجل ؟
کوک: امکان نداره به پسر خودت آسیب برسونی عوضی فقط دار حرف مفت میزنی
ته: نوچ نوچ بی ادب شدی آنجل اما اشکال نداره بیب دوباره ادبت می کنم تا شب فرصت داری فعلا بای
گوشی قطع شد و همراهش نفس جونگکوک هم قطع شد ، هوسوک همه چیز رو از حرف های جونگکوک فهمیده بود
کوک: هوسوک اون که .... اونکه به بچه خودش آسیب نمیزنه درسته ؟ درستهههه
هزیون وار حرف میزد و منتظر بود هوسوک جواب بده اما تنها چیزی که دریافت کرد سکوت بود و سکوت
هوسوک: باید بریم جونگکوک باید بریم از تهیونگ هیچی بعدی نیست به خصوص که الان از نبودن عصبانی و ناراحته
کوک: من نمی تونم هوسوک هق هق هق نمی تونم پیش یه خلافکار هق هق هق برگردم
هوسوک: بخاطر ته سان مجبوریم جونگکوک
جونگکوک فقط گریه می کرد و با چشم های اشکی به زمین خیره بود ، فقط یکسال ؟
فقط یکسال تونسته بود از شره تهیونگ خلاص بشه ؟ فقط تونسته بود یکسال از تهیونگ جدا باش ؟
YOU ARE READING
MY EX HUSBAND [Vkook]
Short Storyنام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قراره میزاره و بعد ها باهاش ازدواج می کنه اما ؟!؟!..... کیم تهیونگ همه چیزی رو درباره خودش به همسرش نگف...