مقابل هم ایستاده بودن و صدای نفس هاشچن تنها صدایی بود که بین شون شنیده می شد
دوتا شیطلان کناره هم ایستاده بودن و با دیدن چهره های فرشته عاشون سعی در رفته دلتنگی داشتن
اما هر دوی اونها میدونستن تنها نگاه کردن کافی نیست !!!
یونگی: من دیگه کاری ندارم تهیونگ فعلا شبت بخیر برادر
سکوت رو شکست و دستش رو به سمت تهیونگ دراز کرد ، تهیونگ پوزخندی زد و با یونگی دست داد
ته: خوش بگذره داداش
چشمک شیطونی زد ، جونگکوک و هوسوک تا اومدن به خودشون بیان هر کدوم اسیر دست دوتا بادیگارد شده بودن
کوک: با هوسوک چکار داری عوضی طرف حساب تو منم
جونگکوک با حرص غرید ، تهیونگ خنده ای کرد
ته:. من کاری با هوسوک ندارم اما برادرم !! چرا اون خیلی باهاش کار داره
هوسوک: این برادره عوضیت نام و نشون نداره
یونگی: مین یونگی آنجل همون که با چند تا زنگ سعی کردی راضی نگهش داری
هوسوک نفسش رفت و دلش ریخت ، امکان نداشت
اون مین یونگی که اون باهاش حرف میزد نهایتا یه سوپر مارکت داشت نه اینکه پولش از پارو بالا بزنههوسوک: هیچی بین ما نبوده مین به قلچماغ هات بگو ولم کنن
یونگی پوزخندی زد و با اشاره سرش بادیگارد ها شروع به بردن هوسوک کردن
هوسوک: ولم کن عوضی .... ولم کنید کثافطااااا ولم کنیددد
کوک: هوسوک .... ولم کنید احمقاااا ولم کنیددد ..... هوسوککک
اما فایده ای داشت ؟ نه قطعا نداشت
با داشتن جثه کوچیک و ظریفشون امکان نداشت از دست اون دوتا غول رهایی پیدا کننبا رفتن هوسوک و یونگی ، تهیونگ دستی بهم کوبوند و توجه جونگکوک رو به خودش جلب کرد
روی مبل سلطنتی که وجود داشت نشست ، با اشاره دستش اون دوتا مرد غول پیکر ولش کردن
ته: خب حالا می رسیم سر اصل مطلب
کوک: چرا اینقدر می پی چونی دقیقا بگو از من چی می خوای ؟ چرا بچم رو ....
ته: بچمون
کوک: بچمون ؟ واقعا داری می گی بچمون اونم وقتی منو با جونش تهدید می کنی ؟
ته: چاره دیگه ای برای رام کردنت ندارم عشقم
و سیگاری برای خودش روشن کرد
ته: ساده است تو این برگه ها رو امضا می کنی ، طلاق ما فسق میشه و ما میشیم یه خانواده سه نفره
کوک: من عمرا پیش تو برگردم کیم تهیونگ
ته: در اون صورت برای پسرت قبر بگیر جونگکوک
YOU ARE READING
MY EX HUSBAND [Vkook]
Short Storyنام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قراره میزاره و بعد ها باهاش ازدواج می کنه اما ؟!؟!..... کیم تهیونگ همه چیزی رو درباره خودش به همسرش نگف...