( دو ماه بعد )
حرصی برای بار چهارم توی روز دندوناش رو مسواک زد و از دستشویی بیرون اومد
چهارمین بار بود که بالا می آورد و واقعا خسته شده بود ، وارد اتاق شد و بی توجه به ته سانی که با خودش مشغول بود گوشیش رو برداشت
کوک: الو هوسوک
هوسوک: الو سلام شاهزاده خانم
کوک: کوفت شاهزاده خانم گمشو بیا اینجا باید بریم جایی
هوسوک: اوکی ده دقیقه دیگه اونجام
گوشی رو قطع کرد و روی تخت دراز کشید ، دنده اش خوب شده بود اما دستش باید دوماهه دیگه توی گچ می موند
کوک: بیچاره بابات پیر شد اینقدر به من رسید
ته سان خنده ای کرد بی توجه به حرف جونگکوک دستش رو وارد دهنش کرد
جونگکوکی خنده ای کرد ، بلند شد و پالتوی عسلیش رو پوشید و موبایل و کیف پولش رو دم دست گذاشت
به ته سان یه سرهمی کلفت و کلاه پوشوند ، پتوش رو هم دورش پیچید و از اتاق خارج شد
رفت پایین که مصادف شد با اومدن هوسوک ، توی این دوماه میشد گفت رابطه اون و یونگی خیلی بهتر شده بود
هوسوک: چطوری شاهزاده خانم
( قضیه اش رو یادتونه دیگه ؟ )
کوک: هوسوک باید بریم بیمارستان
هوسوک: چرا ؟ حالت خوب نیست یا ته سان طوریش شده ؟
کوک: فعلا ته سان رو بگیر دستم درد گرفت
هوسوک ته سان رو گرفت و جونگکوک نفس عمیقی کشید ، دستش درد گرفته بود اگر تهیونگ بود قطعا کلی دعواش می کرد
کوک: بریم باید آزمایش بدم فکر کنم دوباره باردارم
هوسوک: اوه پس بریم
وارد پارکینگ شدن و هوسوک پشت رول نشست و جونگکوک روی صندلی شاگرد
ته سان رو روی دستی که توی گچ نبود خوابوند ، لپ پسرش رو بوسید
هوسوک: بنظرت این دفعه دختره ؟
کوک: هنوز اصلا نمیدونم حاملم یا نه هوسوک
هوسوک: اگر باشی ازش ناراحتی ؟
کوک: هوسوک نگرانم
هوسوک: چرا عزیزم
کوک: هوسوک توی بارداری اول تو پیشم بودی و خب .... من پیش تو راحت بودم تو عادت های بارداری منو دیدی
می ترسم تهیونگ ..... تهیونگ ....هوسوک: می ترسی تهیونگ از عادت های بارداریت خوشش نیاد و زود خسته بشه ؟
کوک: اوهوم
YOU ARE READING
MY EX HUSBAND [Vkook]
Short Storyنام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قراره میزاره و بعد ها باهاش ازدواج می کنه اما ؟!؟!..... کیم تهیونگ همه چیزی رو درباره خودش به همسرش نگف...