21

2K 143 7
                                    

بعد از یه حمام طولانی تهیونگ در حالی که همسر ظریف و کوچولوش رو داخل بغلش داشت از حمام بیرون اومد

جونگکوک رو روی تخت گذاشت ، براش یه نیم تنه و شرتک سورمه ای آورد و تنش کرد

لب های کبودش رو بوسید ، یه تی شرت و شلوار مشکی هم خودش پوشید

کوک: میشه بری ته سان رو هم بیاری ؟

ته: چشم عشقم

چشم هاش رو بوسید و از اتاق بیرون رفت تا ته سان رو بیاره ، وارد اتاق ته سان شد و دید پسر کوچولوش آروم خوابیده بود

طوری که بیدار نشه از گهواره برش داشت و به سمت اتاق خودشون رفت ، ته سان رو به جونگکوک داد

کوک: باید بیدارش کنم گشنشه

ته: اگر گشنش بود خودش بیدار می‌شد گریه می کرد قشنگم نگران نباش عشق من

لباش رو بوسید که گوشی جونگکوک زنگ خورد ، جونگکوک گوشیش رو برداشت و با دیدن اسم تماس گیرنده با ذوق جواب داد

کوک: سلام عمو جوووننن

جانگهین: سلام پسرم خوبی ؟

کوک: ممنونم عمو

جانگهین: همسر و پسرت خوبن ؟ شنیدم یه پسر کوچولو داری درسته ؟

کوک: درسته عمو جون اسمش ته سانه

جانگهین: عزیزممم خیلی مشتاقم ببینمش .... راستش رو بخوای می خواستیم با زن عموت بیایم چند روزی پیشتون بمونیم

کوک: حتما بیاید عمو خیلی خوشحال میشیم

جانگهین: پسر جون از همسرت بپرس کاری چیزی نداره ؟ شاید یه وقت مزاحم باشیم

تا خواست جواب بده تهیونگ گوشی رو گرفت

ته: سلام عمو جان حالتون خوبه ؟ خاله خوبن ؟

جانگهین: سلام پسرم ممنونم چیانگ هم خوبه

ته: ما حتما باید بچه دار بشیم تا شما بهمون سر بزنین ؟

جانگهین: پسرم کارت سنگینه ما نمی خوایم مزاحم بشیم

ته: به هیچ وجه مزاحم نیستین عمو جان بی صبرانه منتظریم

جانگهین: پس ما امروز راه می افتیم و احتمالا برای عصرونه پیشتونیم

ته: بی صبرانه منتظر تونیم عمو جان فعلا خدانگهدار

جانگهین: خدانگهدار پسرم

گوشی رو قطع کرد و روی میز عسلی کنار تخت گذاشت
به جونگکوک که با چشمای درشتش نگاهش می کرد نگاه کرد و در آنی زد زیره خنده

کوک: وااا چرا می خندی‌ خو ؟

ته: خیلی با نمک شده بودی ..... بیا بخوابیم عشقم

MY EX HUSBAND [Vkook] Where stories live. Discover now