بعد از یه حمام طولانی تهیونگ در حالی که همسر ظریف و کوچولوش رو داخل بغلش داشت از حمام بیرون اومد
جونگکوک رو روی تخت گذاشت ، براش یه نیم تنه و شرتک سورمه ای آورد و تنش کرد
لب های کبودش رو بوسید ، یه تی شرت و شلوار مشکی هم خودش پوشید
کوک: میشه بری ته سان رو هم بیاری ؟
ته: چشم عشقم
چشم هاش رو بوسید و از اتاق بیرون رفت تا ته سان رو بیاره ، وارد اتاق ته سان شد و دید پسر کوچولوش آروم خوابیده بود
طوری که بیدار نشه از گهواره برش داشت و به سمت اتاق خودشون رفت ، ته سان رو به جونگکوک داد
کوک: باید بیدارش کنم گشنشه
ته: اگر گشنش بود خودش بیدار میشد گریه می کرد قشنگم نگران نباش عشق من
لباش رو بوسید که گوشی جونگکوک زنگ خورد ، جونگکوک گوشیش رو برداشت و با دیدن اسم تماس گیرنده با ذوق جواب داد
کوک: سلام عمو جوووننن
جانگهین: سلام پسرم خوبی ؟
کوک: ممنونم عمو
جانگهین: همسر و پسرت خوبن ؟ شنیدم یه پسر کوچولو داری درسته ؟
کوک: درسته عمو جون اسمش ته سانه
جانگهین: عزیزممم خیلی مشتاقم ببینمش .... راستش رو بخوای می خواستیم با زن عموت بیایم چند روزی پیشتون بمونیم
کوک: حتما بیاید عمو خیلی خوشحال میشیم
جانگهین: پسر جون از همسرت بپرس کاری چیزی نداره ؟ شاید یه وقت مزاحم باشیم
تا خواست جواب بده تهیونگ گوشی رو گرفت
ته: سلام عمو جان حالتون خوبه ؟ خاله خوبن ؟
جانگهین: سلام پسرم ممنونم چیانگ هم خوبه
ته: ما حتما باید بچه دار بشیم تا شما بهمون سر بزنین ؟
جانگهین: پسرم کارت سنگینه ما نمی خوایم مزاحم بشیم
ته: به هیچ وجه مزاحم نیستین عمو جان بی صبرانه منتظریم
جانگهین: پس ما امروز راه می افتیم و احتمالا برای عصرونه پیشتونیم
ته: بی صبرانه منتظر تونیم عمو جان فعلا خدانگهدار
جانگهین: خدانگهدار پسرم
گوشی رو قطع کرد و روی میز عسلی کنار تخت گذاشت
به جونگکوک که با چشمای درشتش نگاهش می کرد نگاه کرد و در آنی زد زیره خندهکوک: وااا چرا می خندی خو ؟
ته: خیلی با نمک شده بودی ..... بیا بخوابیم عشقم
YOU ARE READING
MY EX HUSBAND [Vkook]
Short Storyنام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قراره میزاره و بعد ها باهاش ازدواج می کنه اما ؟!؟!..... کیم تهیونگ همه چیزی رو درباره خودش به همسرش نگف...