سکوت بدی توی سالن حاکم بود حتی ته سان هم می دونست که الان باید ساکت باشه و فقط برای خودش توی بغل جونگکوک دست و پا میزد و گاهی توجه باباش رو می خواست
سکوت بد و اعصاب داغون تهیونگ فقط بخاطر یک چیز بود
کیم رزی !!!!
عمه تهیونگ که همراه پسر نچسب و افاده ایش کیم هیون نصفه شب و البته سر زده به اینجا اومده بودن
( همیشه که نمیشه سلیطه ها دختر باشن:/ )
ته: دقیقا اینجا چه کار می کنید
با شنیدن صدای بم و البته عصبی تهیونگ حتی ته سان هم بی حرکت شد و به باباش چسبید و پیراهن کرم رنگ جونگکوک رو توی دست کوچولوش فشرد
جونگکوک پسر کوچولوش رو نوازش می کرد تا بهش حس امنیت بده و کمی از اون جو مشتنج دورش کنه
رزی: اومدم چند روزی پیشت بمونم و برادر زادمو ببینم
و رو به جونگکوک کرد و ادامه داد
رزی: فکر می کردم طلاق گرفتی و برای همیشه رفتی
هیون: اوه اون بچه از تهیونگه یا ....
ته: ببند دهنتو
با داد تهیونگ ، ته سان زد زیر گریه و این جونگکوک بود که ته سان رو توی بغلش فشرد و آروم تکونش داد
هیون: باورم نمیشه بخاطر یه هرزه....
اما با تو دهنی که از تهیونگ خورد نتونست حرفش رو ادامه بده ، رزی هراسان بلند شد و به سمت پسرش رفت تا ببینه طوریش نشده باشه
لب هیون پاره شده بود و صورتش کبود شده بود ، تهیونگ خواست دوباره به سمتش حمله کنه اما نفهمید چی شد که دست های جونگکوک از پشت دورش حلقه شدن و نگهش داشتن
ته: جونگکوک ولم کن
کوک: تهیونگ بخاطر من بیخیال شو
بغض جونگکوک آبی بود روی آتیش خشمش و سریع خاموشش کرد
دست های جونگکوک رو از دوره خودش باز کرد
ته: سئوجون
سئوجون سریع همراه چند نفر اومد داخل
ته: از خونه من بندازشون بیرون ، بفرستشون خونشون
نمیخوام بهدا بگن یه زن بی پناه رو از خونم انداختم بیرونسئوجون سریع اطاعت کرد و اون دو نفر رو با خودش برد ، تهیونگ نفس عمیقی کشید و خودش رو روی مبل انداخت
هوسوک با اشاره یونگی بلند شدن تا برن، یونگی می دونست اینجا بودنش کاری از پیش نمیبره و الان فقط جونگکوک می دونه آرومش کنه
هوسوک قبل از رفتن بی صدا رو به جونگکوک لب زد
هوسوک: به قلبت اعتماد کن ..... مطمئن باش اون راه درست رو نشون میده
YOU ARE READING
MY EX HUSBAND [Vkook]
Short Storyنام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قراره میزاره و بعد ها باهاش ازدواج می کنه اما ؟!؟!..... کیم تهیونگ همه چیزی رو درباره خودش به همسرش نگف...