15

2.3K 171 2
                                    

شیر ته سان رو داده بود و الان واقعا به یه چیز کافئین دار نیاز داشت و چی بهتر از یه شکلات داغ

پودر رو توی آب جوش ریخت و مشغول هم زدنش شد ، به فکر فرو رفت

صبح بعد از یه حمام طولانی و یه صبحونه مفصل البته توی تخت تهیونگ رفته بود و الان فقط کوک مونده بود و ته سان و البته خدمتکار های عمارت

بیخیال شونه ای تکون داد و دست از هم زدن برداشت و سعی کرد کمی فکرش رو آروم تر بکنه

هوسوک: خیلی بابای بدی هستی می دونستی ؟

با شنیدن صدای هوسوک با شدن به سمت صدا برگشت ، با دیدن هوسوکی که ته سان خندون رو روی میز میزاره فورا به سمتش رفت

محکم هوسوک رو توی بغل خودش گرفت ، هوسوک خنده ای کرد و متقابلاً محکم دوستش رو بغل کرد

سرشون رو توی گردن هم دیگه فرو کردن و عطر شیرین هم دیگه رو نفس کشیدن

کوک: هوسوک هق ... دلم تنگ شده بود ... هق هق

هوسوک: من بیشتر ... هق هق

ته سان با دیدن گریه باباش سریع زیر با صدای بلندی زد زیر گریه حوریه که اشک های بلوریش روی صورتش راه پیدا کردن

هوسوک ، جونگکوک رو ول کرد و جونگکوک به سمت پسرکش رفت و بغلش کرد

کمی توی بغلش تکونش داد و توی همون حالت اشک های خودش رو همی پاک کرد

کوک: جونم عزیزم .... جونم نفسم .... هییشش چیزی نیست

ته سان کم کم آروم شد و جونگکوک بوسه آرومی روی گونه خیسش گذاشت

نگاهش رو به هوسوک داد که با دلتنگی به ته سان نگاه می کرد ، ته سان رو بغل هوسوک داد و خودش رفت تا برای هوسوک هم شکلات داغ درست کنه

کوک: شیر هم‌توش بریزم ؟

هوسوک: اوهوم

هوسوک برای ته سان ادا در می آورد و ته سان قش قش برای عموش می خندید و دست و پا میزد

جونگکوک با دوتا لیوان شکلات داغ به سمتشون اومد و یکی رو به هوسوک داد و یکیش رو به هم جلوی خودش گذاشت

دست هوسوک رو توی دستش گرفت و با شصت آروم نوازشش کرد ، خیلی دلتنگ هوسوک بود اما خب دستش به جایی هم بند نبود

کوک: یونگی خیلی اذیتت می کنه ؟

هوسوک جغجغه ته سان رو بهش داد تا مشغول باشه و خودش به سمت جونگکوک متمایل شد ، لب های نازکش رو آویزون کرد

هوسوک: بیشتر از هر چیزی اون مالکیت و حساسیت کوفتیش اذیتم می‌کنه ، به اون باشه منو مومیایی می‌کنه میبره این طرف و اون طرف

به غرغر بانمک دوستش خندید و هوسوک رو دوم مرتبه توی بغلش کشید ، عطر شیرینش رو نفس کشید

MY EX HUSBAND [Vkook] Where stories live. Discover now