12

2.5K 182 1
                                    

با درد و کرختی بدنش چشم هاش رو باز کرد ، وجب به وجب بدنش درد می کرد مخصوص پایین تنه اش

پوست باسن و رون هاش می سوخت ، مقعدش و رحمش تیر های ریزی می کشید

چشم هاش رو دور و اطراف گردوند ، ناگهان همه چیز یادش اومد

امضا کردن ورقه ها .... فسخ طلاق ..... اومدنش توی اتاق و در نهایت سکسش با همسرش

همسرش ؟!!!

لبخند تلخی زد ، دیشب به بدترین نحو بهش تجاوز شد اونم توسط به اصطلاح همسرش

ته: خوب خوابیدی عزیزم ؟

با شنیدن صداش با نفرت چشم هاش رو بست ، از لحن کنایه آمیزش متنفر بود

کوک: به تو .... ربطی نداره

صداش بخاطر جیغ و داد های دیشب گرفته بود و کمی خش داشت و همچنین می سوخت

ته: فک کنم بهتر باشه کمی آب بخوری آنجل

به سمت جونگکوک رفت ، نشست و به تاج تخت تکیه داد ، جونگکوک رو توی بغلش کشید و به سینه خودش تکیه اش داد

لیوان کنار تخت رو پر از آب کرد و لیوان رو برداشت ، لیوان رو جلوی لب های قرمز و خشک شده جونگکوک گرفت

اونقدر تشنه بود که بدون لج کردن با تهیونگ دهنش رو باز کنه و آب بخوره

واقعا تشنه اش بود جوری که دوباره درخواست آب کرده بود و تهیونگ دوباره بهش آب داده بود

ته: سومیش باشه بعد صبحونه معدت درد میگیره

تهیونگ میدونست جونگکوک بعد از هر رابطه بیشتر تشنه میشه تا گرسنه

ته: همین جا باش براه صبحونه بیارم

کوک: ته سان رو هم بیار

سری تکون داد و بلند شد ، بوسه ای روی لب های قرمزش زد و از اتاق بیرون رفت

با اخم رد بوسه رو از روی لب هاش پاک کرد و منتظر شد تا تهیونگ بیاد

درست نیم ساعت بعد تهیونگ در حالی که ته سان بغلش بود و پشت سرش خدمتکاری سینی صبحانه رو می آورد وارد اتاق شد

خدمتکار سینی رو گذاشت و بعد از تعظیمی رفت بیرون ، تهیونگ ، ته سانی رو که خیلی وقت بود پرستارش آماده اش کرده بود رو به دست جونگکوک داد

جونگکوک با دلتنگی پسرش رو توی بغلش گرفت و آروم فشردش ، لپ تپلش رو محکم بوسید

کوک: دلم برات تنگ شده بود قند عسلم

و دوباره روی لپش رو بوسید ، ته سان خنده آرومی تحویل باباش‌ داد و دست و پایی زد

اما ثانیه بعد سرش رو به سمت سینه جونگکوک خم کرد و سعی کرد از روی لباس سینه جونگکوک رو بگیره

MY EX HUSBAND [Vkook] Where stories live. Discover now