ته سان حوله پیچ شده رو روی تخت گذاشت که ته سان دست و پا زد و با خودش مشغول شد
خنده ای کرد و به سمت کمد رفت ، یه سرهمی سورمه ای و دوتا جوراب سفید و کوچولو در اورد و به سمت ته سان رفت
ته سان رو روی تخت به پشت خوابوند ، پوشک ابیش رو براش بست و کمی موهای لطیفش رو خشک کرد
آروم سرهمی سورمه ای رو تنش کرد و در هینش شکم تپل و سفید پسرکش رو بوسید
کوک: الهی من فدات شم پسر کوچولوم .... خودااااا تو خیلی شیرینی
دکمه های سرهمی رو بست و جوراب های سفید که روش جوجه های آبی داشت رو پاش کرد
لباسای رو که برای خودش آورده بود رو پوشید ، یه پیراهن و شلوار دمپای خاکستری
به سمت ته سانی که با چشم های خمار خواب نگاهش می کرد رفت و با من خنده بغلش کرد ، روی صندلی توی اتاق نشست و دکمه هاش رو باز کرد
سینه اش رو داخل دهن ته سان گذاشت و ته سان با ولع شروع به خوردن کرد
درست یک ساعت بعد ته سان خواب رو توی گهواره گذاشت و پتوی نازک رو روش کشید ، بوسه ای روی پیشونی پسرکش زد و از اتاق بیرون رفت
از پله ها پایین رفت ، بدجور هوس شکلات داغ کرده بود برای همین راهش رو به آشپز خونه کج کرد
وارد آشپز خونه شد و با ندیدن کسی لبخند زد در واقع از ندیدن تهیونگ لبخند زد
کوک: خداروشکر معلوم نیست کدوم گوریه
ته: در باره من حرف میزنی عزیزم
با شنیدن صداش اونم درست کنار گوشش توی جاش پرید و پودر شکلات از دستش روی اپن ریخت
با اخم به تهیونگی که با یه پوزخند شیطون نگاهش می کرد برگشت ، مشتش رو توی سینه اش کوبید
کوک: مرتیکه نکبت بلد نیستی از خودت صدا در بیاری یا خبر مرگت بگی من اومدم
تهیونگ خنده ای کرد و دست جونگکوک رو گرفت ، دست مشت شده اش رو آروم بوسید و بعد دو دستش رو دو طرف جونگکوک روی اپن گذاشت
ته: اولا که سلام .... دوما مرسی منم خوبم .... سوما ترسوندن یه خرگوش کوچولوی گیر افتاده واقعا لذت بخشه بیبی
کوک: مرتیکه عوضی گمشو اون ور به من نچسب
تهیونگ پوزخندی زد و ناغافل دو دست جونگکوک رو از پشت محکم توی یه دستش گرفت
کوک: چکار می کنی عوضی بهم دست نزن
تهیونگ بدون اهمیت خم شد و لب های سرخ جونگکوک رو میون لب های خودش گرفت
چشم هایش رو بست و با دست دیگه محکم گردن جونگکوک رو گرفت و عمیق مشغول بوسیدنش شد
جونگکوک تکون می خورد و سعی می کرد لب هاش رو از چنگ لبای تهیونگ در بیاره
YOU ARE READING
MY EX HUSBAND [Vkook]
Short Storyنام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قراره میزاره و بعد ها باهاش ازدواج می کنه اما ؟!؟!..... کیم تهیونگ همه چیزی رو درباره خودش به همسرش نگف...