grant

1K 264 76
                                        

سلام بچه های من
حالتون چطوره؟
پارت بعد از این سراشیبی غمگین در میاییم
ووت و کامنت یادتون نره
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫

مرد نگاهش را از روبرو نمی برید، عکس العمل خودش را اینطور تصور نمی کرد، آن طور ارام به مادر بدبختی هایش خیره شود و هیچ نفرتی حس نکند؟ شاید او حقیقتا مقصر نبود؟ روز ها صحبت و صحبت با نامجون هیچ چیز را برای امگای روبرو تغییر نداده بود...

شاید او خود مقصر بود...

شاید نامجون...

جونگکوک...

اما!

کیم سئوکجین؟ هر چیزی بود جز یک مقصر تمام عیار، آنقدر دلیل برای نفرت وجود داشت که جونگکوک همواره خشمگین هم آرام گرفته بود، راهی وجود داشت که قلب او نجات پیدا کند؟ سئوکجین نجات پیدا کند؟

هوسوک تنها می توانست امیدوار باشد، نمی توانست به دیدن یونگی برود، وزرا او را زیر نظر داشتند، یعنی پسرک شاعر از او دلخور می شد؟

_اینجا چی میخوایید؟

صدای موگه ی پادشاه شانه ی هوسوک را لرزاند، آن همه بلا نازل شده بود و جیمین طاقت آورده بود، شاید در چند ثانیه اما لحظات فراوانی به یاد مرد آمد، عاجز بودن هایشان را!

_لحنتون بیش از اندازه دلخوره...

جیمین پوزخند زد، او هم به برادرش که با غصه به باغچه ی خشک شده نگاه می کرد، خیره شد.

_کارت با اون برادرم تموم شد و حالا این یکی رو طعمه کردی؟

هوسوک می توانست عصبانی شود، می توانست فریاد بزند که او این همه مدت یونگی را بین بازو هایش حفظ کرده، از او محافظت کرده است. اما... این چیزی نبود که هوسوک بخواهد بازگو کند، حقیقتا کار هایی که او انجام داده بود برای هیچکس غیر از خودش نبود...

_من هرگز این کار رو...

_پس چرا تو بیرونی و یونگی زندانی؟ چرا نگفتی که اون کاری نکرده، لعنت بهمتون که باز اون احساس افتضاح و خائن بودن رو به رگ هام وارد می کنید...

_متاسفم، بابت همه چیز لونا... بابت اینکه برادرت محبوسِ... برای اینکه... برادر بزرگترت گرگش رو از دست داده، بابت همه چیز...

_فرماندتون هم شرمندس؟

هوسوک به چشم های یخ زده ی جیمین خیره شد، سرمایش درست مانند میان زمستان بیرحمانه و بی انتها بود.

_من از طرف اون صحبت نمی کنم.

_درسته چون زیر تک تک سقف های این سرزمین، این دنیا... بی مهری... جرم محسوب نمیشه.

_شما دنبال مجازات اون هستید؟

آرامش بتا کم کم اعصاب جیمین را بهم می ریخت، شاید اگر موگه ی همیشه بود اینطور نمیشد، اما حوادث چیزی از گذشته باقی نگذاشته بود.

💜💫💮moge💮💫💜Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora