💛Part 3💛

384 79 47
                                    

-خوب اینم از پسر من پارک جیمین.

آقای پارک به سمت انتهای پله‌ها رفت و پسرشو بغل کرد و گفت.

-خوب رفتار کن جیمین.

تو گوشش زمزمه کرد و جیمین همراه با آهی که کشید تایید کرد.

دهن جانگ کوک از تعجب باز مونده بود. این مرد یه فرشته بود. اون از همون اول که دو سال پیش جیمینو دید روش کراش داشت. قبلش شنیده بود که پسر با ارزش آقای پارک یک انسان فرشته نما... نه!نه! یک الهه فرشته نماست. و بله! قطعاً شایعات حقیقت داشتن.

خانم جئون که حال پسرشو دید تصمیم گرفت یکم اذیتش کنه پس رو بهش زمزمه کرد: میبینم که آب دهنت راه افتاده!

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

خانم جئون که حال پسرشو دید تصمیم گرفت یکم اذیتش کنه پس رو بهش زمزمه کرد: میبینم که آب دهنت راه افتاده!

جانگ کوک سرشو تکون داد، خجالت زده خندید و بلند شد. کاناپه رو دور زد و جلوی جیمین که با چشم‌های زیباش حرکاتشو دنبال می‌کرد وایساد. با استرس دستشو به سمت جیمین گرفت در حالی که امیدوار بود اون هم بهش دست بده.

جیمین به جانگ کوک نگاه کرد و برخلاف خواسته ی قلبیش بهش لبخند زد. یه چیزی توی صورت جانگ کوک بود که بهش اجازه نمی‌داد اذیتش کنه.

در حقیقت جانگ کوک واقعا خیلی جذاب بود. اون چشم‌های قهوه‌ای شکلاتی درشت با اون دندون‌های سفید مرواریدی که هر وقت لبخند می‌زد بین لب هاش خوددنمایی می‌کردن و همچنین لب های زیبا و خالی که زیر لب پایینیش بود. اون حقیقتاً نفسگیر بود و حالا که بیشتر دقت می‌کرد، خیلی هات!

 اون حقیقتاً نفسگیر بود و حالا که بیشتر دقت می‌کرد، خیلی هات!

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

جیمین با صدای سرفه الکی آقای جئون از افکارش بیرون پرید. نگاهی سریع به آقای جئون انداخت و بعد نگاهش دوباره روی جانگ کوکی برگشت که با حالتی رویایی و چهره‌ای که داد میزد من تسخیر شدم بهش زل زده بود. دستش هنوز هم به سمت جیمین دراز شده بود.

30 Days HusbandDonde viven las historias. Descúbrelo ahora