💜Part 18💜

224 67 25
                                    

دو روز گذشت و جیمین الان کاملاً خوب بود. اما تو این دو روز، جانگ کوک و جیمین واقعاً خیلی به هم نزدیک شده بودن. جیمین با جانگ کوک راحت بود و جانگ کوک هر لحظه که از زندگیش می گذشت بیشتر عاشق جیمین می شد. صادقانه و منصفانه بگم، جیمین کاملا عاشق رفتارای جانگ کوک بود. اون بهش لبخند می زد و از ته دل می خندوندتش تا جایی که شکمش شروع به درد می کرد و برای جانگ کوک، اون عاشق دیدن لبخند و خنده جیمین بود. دوست داشت جوک بسازه و حتی خودشو به هر شکل احمقانه و خنگولانه ای دربیاره، فقط برای اینکه کسیو که بیشتر از همه تو زندگیش عاشقشه و میپرستتش لبخند بزنه. اون احساس خوشبختی می کرد که می تونست هر روز شاهد لبخند زیبای جیمین و خنده و قهقهه به همون اندازه زیباش باشه.

-آییش باترکاپ بهت گفتم از جات تکون نخور.

جانگ کوک جیمینو سرزنش کرد. جیمین لبخندی درخشان زد و دندونای زیبا و مرواریدیشو نشان داد.

-ولی کووووو من الان خوبم. تو این دو روز اصلا نذاشتی پامو تکون بدم! حتی همه جا تو منو بردی. حالا بذار راه برم تا یادم نره کاربرد پاهام چی بوده.

جیمین ناله کرد و جانگ کوک آهی کشید و چشماشو گرد کرد.

-باشه باشه! اما اگه بخوری زمین چی؟

جیمین تو چشماش نگاه کرد و وقتی چیزی جز نگرانی و مراقبت و عشق توشون پیدا نکرد لبخندی زد .

-کوکی، میدونی دیگه؟ من فقط تب داشتم! الان خوبم هانی. ربطی به پاهام نداره. من میتونم راه برم.

جیمین گفت و از روی صندلی که روش نشسته بود پرید و به سمت اتاق غذاخوری رفت: کو، زود باش بیا.

جیمین در حالی که می رفت صداش کرد، اما جانگ کوک بی حرکت یا بیشتر شبیه این بود که نمی تونست هیچ حرکتی انجام بده. به خاطر خدا جیمین اونو "هانی" صدا کرده بود و جانگ کوک در حالی که با حالتی کیوت دست می زد و می پرید، جیغ کشید.

-یسسسس کوک ، یسسسس !

اون خوشحال شد.

**************

-باترکاپ! لوبیاها هیچ ضرری به تو نمیرسونن. بخورشون. تو همینجوریشم ضعیف شدی. من نمیخوام ضعیفتر بشی. لوبیاها رو بخور.

جانگ کوک برای دومین بار تو اون صبح جیمینو سرزنش کرد وقتی متوجه شد که جیمین لوبیا سبزارو نمیخوره.

جیمین اخم کرد: نه! من اونارو نمی خورم! و تو گفتی من ضعیف شدم؟ تو باعث شدی این دو روز یه عالمه بخورم کوکی. می دونی من همینجوریشم باید برم باشگاه تا یکم چربی بسوزونم؟ و نه، من هنوزم لوبیا نمیخورم.

جیمین گفت و سرشو برگردوند. جانگ کوک نگاهش کرد.

-چی؟ اولا به نظر نمیرسه چربی ای اضافه کرده باشی که بخوای بسوزونیش باترکاپ و بله، لوبیاهارو میخوری چون برای سلامتیت مفیدن.

30 Days HusbandWhere stories live. Discover now