💜Part 10💜

326 78 94
                                    

(کت شلوار کوک)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(کت شلوار کوک)

درهای سفید و بزرگ کلیسا باز شد و جیمین با ظاهری آسمونی وارد شد، در حالی که دست راستش تو دست پدرش بود و با دست چپش یه دسته گل رز نگه داشته بود. جانگ کوک روی سکو منتظر جیمین بود، منتظر بود تا مرد وارد شه و حالا که بالاخره اومد، نفس کشیدن براش سخت شده بود. جیمین امروز خیلی زیبا بود. این طور نبود که هر روز زیبا نباشه، اما امروز، اون به معنای واقعی می درخشید...مثل یه ستاره تو آسمون شب. نه تنها یه ستاره، بلکه برای جانگ کوک مثل درخشان ترین ستاره آسمون به نظر می رسید.

جیمین در حالی که از دو طرف روش گل رز پاشیده میشد، با پدرش که کنارش بود توی راهرو قدم میزد. به سکو نگاه کرد و مردیو که قرار بود باهاش باشه، فقط برای ۳۰ روز، پیدا کرد. صادقانه، نفس جیمین با دیدن جانگ کوک تو گلوش حبس شد. اون می‌دونست که اون مرد به خاطر جذابیت بیش از حدش شناخته شدس، ولی امروز خیلی جذابتر به نظر می‌رسید.

جیمین و جانگ کوک مدام به چشمای هم خیره می شدن، در حالی که جیمین تو راهرو قدم می زد، تا اینکه جیمین متوجه شد داره چیکار میکنه و چشماشو جدا کرد و پلک زد و حالا به آرومی به صحنه نزدیک میشه.

"لعنتی...چرا قلب من اینقدر تند تند میزنه وقتی به جانگ کوک نگاه میکنم؟"

جیمین تو سرش فریاد زد. اونا کنار سکو متوقف شدن. جانگ کوک دستشو برای جیمین دراز کرد، آقای پارک دست جیمینو تو دستش گذاشت و جیمین به زور به جانگ کوک لبخندی زد.

-اون...از این به بعد مال توعه، جانگ کوک. مراقبش باش.
(فافا: بابای جیمین یه جوری گفت مال توعه یه لحظه حس کردم داره ماشینشو میفروشه به کوک😅)

آقای پارک گفت و جانگ کوک لبخندی زد و سرشو تکون داد.

-البته! آقای پارک. من کاملا ازش مراقبت خواهم کرد.

آقای پارک لبخند زد و عقب رفت و دوباره کنار همسرش و روبه روی تهیونگ که چشماشو تو حدقه چرخوند، ایستاد.

جانگ کوک بند انگشتای جیمینو بوسید و بهش کمک کرد تا روی سکو بالا بره. جیمین بهش لبخندی زد و جانگ کوک جوابشو با لبخند داد. جیمین برگشت و دسته گلو به ته‌مین داد و زمزمه کرد: اینو بده به تهیونگ.

30 Days HusbandWhere stories live. Discover now