"سلام سوییت هارت."
تهیونگ فحشی داد و چرخید و با الفایی که معلوم نبود از کجا پیداش شده بود روبه رو شد ، مثل خلافکارا بنظر میرسید.
"اینجا چیکار میکنی؟ صورت خوشگلتو قبلا ندیده بودم"
جیمین در ماشین و باز کرد و بیرون اومد ، کنار تهیونگ ایستاد.
"داخل ماشین بمون بتا،کسی با تو حرف نمیزنه"
الفا با عصبانیت به جیمین گفت و نگاه اجمالی بهش انداخت
"به تو علاقه ای ندارم"
"مزاحم دوستم نشو ،اون بارداره"
"اره؟"
الفا خندید و دوباره به تهیونگ نگاه کرد.
به جلو خم شد"پس بگو چرا رایحه ات اینقدر سکسیه.
نظرت چیه عزیزم؟ شنیدم سکس تو بارداری بهترین سکسه ، ما باید...""قطعا نه باتو"
"باید حواست به زبونت باشه،کوچولوی.."
"لی هیون"
صدای جونگکوک سرد و تیز بود.
بین الفای دیگه و تهیونگ ایستاد."اینجا چی میخوای؟"
"جئون من باید اینو ازت بپرسم"
تهیونگ وقتی جونگکوک کمرشو گرفت و اونو چرخوند جیغی زد.
در ماشین و باز کرد.
"برو تو"
تهیونگ ساکت سر تکون داد و داخل ماشین نشست ،حس میکرد جونگکوک ناراحت و خشمگینه.
وقتی جیمین هم داخل اومد در و بست.
"بهت گفتم نرو بیرون"
"خفه شو چیم"
تهیونگ بیرون پنجره رو تماشا کرد.
دید دوتا الفا چطور باهم حرف میزنن ، تقریبا بحث میکنن.
برای یه لحظه میخواست پنجره رو باز کنه و حرفاشونو گوش بده ولی تصمیم گرفت انجامش نده ،بهش ربطی نداشت ، جونگکوک بهش ربطی نداشت همین حالا هم پیش از حد همدیگه رو دیده بودن."فک کنم حقیقتا پدر بچه ات یه خلافکاره"
"اون فقط اهدا کننده ست و اهمیت نمیدم چی هست"
جیمین تو جاش چرخید و به تهیونگ نگاه کرد
و لبخند زد"عاشق تغییر مودتم ، هیچ وقت نمیدونی بعدش چی میشه"
![](https://img.wattpad.com/cover/362270043-288-k966432.jpg)
YOU ARE READING
Pup's dad ~ kookv
Fanfictionتهیونگ با تمام وجودش از الفا ها متنفره، اون میدونه که هیچوقت قراره نیست به یکی از اونا اجازه بده تا جفتش بشه. از طرفی تهیونگ عاشق بچه هاست و دلش میخواد بچه خودشو داشته باشه. اون از یه اهدا کننده اسپرم استفاده میکنه و بالاخره حامله میشه. ولی فهمیدن...