🧸Part17🧸

5.5K 869 62
                                    

"چیکار کردی؟چی بهش گفتی؟ چرا بعد از دیدنت دردش گرفته هاه؟"

جیمین سر جونگکوک فریاد کشید ،بتا صندلی عقب کنار تهیونگ نشسته بود ‌، یک دستش رو بطور محافظه کارانه دور دوستش حلقه کرده بود.

"چیم تمومش کن، جونگکوک کاری نکرده"

تهیونگ ضعیف زمزمه کرد

"من از روز قبل احساس عجیبی داشتم ولی زیاد بهش توجه نکردم ، این تقصیر خودمه"

جونگکوک از آینه جلو به تهیونگ نگاه انداخت،
امگا رنگ پریده و نگران بنظر میرسید.

جونگکوک احساس بدی داشت ،احساس گناه میکرد،
نباید سر تهیونگ داد میکشید،نباید باهاش دعوا میکرد، به خودش بخاطر اینکه همیچین احمقی هست فحشی داد.

"معذرت میخوام"

جونگکوک با نگاه تهیونگ از آینه مواجه شد

"نباید اونطوری سرت داد میزدم ..."

"پس داری اعتراف میکنی که کاری کردی ناراحت بشه هاه؟"

"چیم لطفا، بهت گفتم این تقصیر جونگکوک نیست و اون داره ما رو میرسونه ,مودب باش"

"ولی چرا لختی؟نمیتونستی یه پیرهن بپوشی؟"

"متاسفم که وقتی تهیونگ با درد ناله میکرد من به لباس پوشیدن فکر نکردم"

جونگکوک با فک قفل شده گفت ،داشت از رفتار بتا اذیت میشد.

"لطفا بس کنید ، هردوتا تون"

جونگکوک دقیقه ای بعد ماشینو تو پارکینگ پیچیوند،پیاده شد و صندوق و باز کرد تا سویشرتش رو بپوشه.

"دکتر هنوز سرکاره؟ دیر وقته"

جیمین همینطور که به تهیونگ کمک میکرد از ماشین خارج بشه گفت

"خونه بود وقتی بهش زنگ زدم ، پیشنهاد داد تا بیام اینجا و شکمم رو چک کنه"

"از مهربونیشه"

جونگکوک ماشینو دور زد و دستشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد.

"میخوای من بیارمت؟"

"نه خوبم، الان یکم احساس بهتری دارم"

"خوبه"

جونگکوک همینطور که باهم داخل ساختمون میرفتن دستشو دور کمر تهیونگ نگه داشت .

Pup's dad ~ kookvWhere stories live. Discover now