3:I want to know about you

4.6K 647 152
                                    

د.ا.د جونگ‌کوک

نزدیکای اینه که کالج تموم بشه،جی‌یون نونا رو توی محوطه دیدم.**نونا**به سمتش دویدم و محکم بغلش کردم.*کوکی*بهم لبخند زد،یوگی و بم‌بم و جنی هم همراهم بودن.

*اووه بچه ها،اومدم اینجا تا همتونو برای شام خانوادگی به رستوران کیم دعوت کنم.*
نونا به دوستام گفت.*نگران نباشین،جکسون میاد دنبالتون،و جنی تو که راجع بهش میدونی.*بهش نگاه کردم.*بجنبین وقت نداریم،باید بریم.*

**هیونگ این قرار شامو بهم نگفته بود،گفته بود که باید یکیو ببینم.**نونا شروع به روندن ماشین کرد.
*کوکی،فقط بهم یه قولی بده.*
به نونا نگاه کردم،خیلی جدی بنظر میرسید.سرمو تکون دادم.

*میدونی که منو جون خیلی دوست داریم،پس عصبانی نشو.*گیج شده بودم.

**اما نگفتی که داستان چیه...**
خیلی عصبی بنظر میرسید.**آه،باشه نگران نباش.**
کمی بهم لبخند زد،ماشینو جلوی عمارتمون نگه داشت.
**هیونگی**
محکم بغلش کردم**چرا راجب شام بهم چیزی نگفتی**هیونگ گلوشو صاف کرد.

*بعدا توضیح میدم،الان برای شام آماده شین.*
بهش لبخند زدم.**اما من برای بعد شام بستنی میخوام.**

*باشه،حالا برو.*
گونشو بوسیدم و به سمت اتاقم دویدم.کتمو روی تخت دیدم.یه دوش گرفتم،چرا همه راجب شام میدونستن اما من نه؟حوله رو دور کمرم پیچیدم.کتو پوشیدم و توی آینه خودمو نگاه کردم.*کوک،حاضری؟*درمو باز کردم جایی که هیونگمو و نونا منتظرم بودن.

*کوک،حاضری؟*درمو باز کردم جایی که هیونگمو و نونا منتظرم بودن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

*عزیزم،میدونی که برادرت همیشه کاریو که برات خوبه رو انجام میده،پس ازم عصبانی نشو*نمیدونم چرا داره همچین چیزیو میگه،سرمو تکون دادم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

*عزیزم،میدونی که برادرت همیشه کاریو که برات خوبه رو انجام میده،پس ازم عصبانی نشو*
نمیدونم چرا داره همچین چیزیو میگه،سرمو تکون دادم.*حالا دیگه بریم؟*جی‌یون نونا دستمو گرفت.این یه قرار ملاقات مهمه یا یه قرارداد کاریه؟آهههه.بعد از یک ساعت جین‌یانگ هیونگ ماشینو جلوی یه رستوران لاکچری نگه داشت.دستمو گرفت.*اونا همشون منتظرتونن قربان‌.*به مدیر نگاه کردم که مارو تا جامون همراهی کرد.این واقعا یه رستوران لاکچریه،دوستامو و هیونگامو و همچنین جیمین هیونگو دیدم.

My princeWhere stories live. Discover now