د.ا.د تهیونگ
هم من هم هوسوک هیونگ توی جلسه بودیم.دو ساعت طول کشید تا جلسه رو تموم کنیم.جونگکوکو بعد از بیرون رفتنمون ندیدم.اون داره توی خوابگاهش به خاطر کنسرت استراحت میکنه.اون و جیمین واقعا خیلی خوب اجرا کردن اما من وقتشو نداشتم که به کنسرتشون برم.روی کاناپه دراز کشیدم و کراواتمو شل کردم.یهویی در باز شد و هوسوک هیونگ اومد تو.
*چیه؟کاغذبازیارو یک ساعت دیگه انجام میدم.خیلی
خستم.*هوسوک هیونگ بهم لبخند زد.و پشتش جونگکوکو دیدم.کلاه و ماسکشو درآورد.*من به کاغذبازیا رسیدگی میکنم تو باید یکم با بانیت استراحت کنی.*بهش لبخند زدم.رفت و ما دوتا رو توی اتاقم تنها گذاشت.
*فکر میکردم خستهای.*
جونگکوک بهم لبخند زد.سرمو گذاشتم روی پاهاش.
**اونقدرا هم خسته نیستم هیونگ،چرا دیروز نیومدی کنسرت؟**لباشو آویزون کرد.*ببخشید بیبی،کلی کار داشتم.*
جونگکوک گونههامو نوازش کرد.با موهای قرمز خیلی هات به نظر میرسید.این من بودم که وقتی اون خیلی نیازمند بود از خودم روندمش اما الان نمیتونم خودمو کنترل کنم.این فشار جنسی داره منو میکشه.چشمامو بستم تا نگاه پر از شهوتمو نبینه.حس میکنم خیلی گرممه و عرق کردم.**کتتو در بیار،خیلی داری عرق میکنی.**
جونگکوک گفت.لبخند کوچیکی زدم و کت و کراواتمو در آوردم.*بیبی میشه بری درو قفل کنی؟نمیخوام کسی مزاحم بشه.*سرشو تکون داد و درو قفل کرد و کنارم نشست.
چندتا از دکمههامو باز کردم چون گرما پیچید توی بدنم و روی کاناپه دراز کشیدم.**واقعا حالت خوبه؟تو خیلی...**
بهم نگاه کرد**هورنی به نظر میرسی.**بهم پوزخند زد.*داری به من پوزخند میزنی بیبی؟نمیدونی داری چیکار میکنی.*میتونم نگاه شهوانیشو حس کنم.متفاوت به نظر میرسه.*تو به خاطر اون جیمینه کوتوله خیلی لوس شدی.*جونگکوک بهم لبخند زد
**اما من میخوام که تو لوسم کنی.من خوشگل
نیستم؟**کشیدمش روی پاهام.**چرا داری جلوی خودتو میگیری هیونگ؟**گونههاشو نوازش کردم.*چون از اسیب زدن بهت میترسم جونگکوک.تو هنوز ضعیفی.*بهم لبخند زد و لبمو کوتاه بوسید.**تو قرار نیست بهم آسیب بزنی ته.من ضعیف نیستم این وضعیت سلامتیه منه من یه امپرگم.مثل جینی.این فقط به خاطر هورمونامه.من شکستنیم اما میخوام که تو منو بشکنی.**دستاش به سمت سینهی لختم رفت.
**اگه احساس میکنی داری اذیت میشی پس نیازی نیست که لمسم کنی.**دستاشو دور گردنم حلقه کرد.
**من بهت لذت میدم.**
پایین تنشو تکون داد که باعث شد ناله کنم.*بیبی...من...*
لبمو کوتاه بوسید.**من بهت لذت میدم ته.**حالا چشماش نه تنها شهوتو نشون میداد بلکه عشقو هم نشون میداد.نمیتونم خودمو کنترل کنم.گونههامو گرفت و لبامو بوسید.لبامون بینقص روی هم قرار گرفتن و همزمان حرکت میکردن.لب پایینمو گاز گرفت و زبونشو به زبونم کشید.پایین تنشو یکم حرکت داد و همون لمس کل بدنمو به هیجان آورد.انگشتاش توی موهام فرو رفتن و منم کمرشو گرفتم و شروع به حرکت دادنش تو یه سرعت کم کردم.فاک دارم کم کم هارد میشم.زبونش توی دهنم چرخید و به زبونم ضربه زد،اون زیادی خوشمزست.یکم ناله کرد و به طرف فکم رفت.آروم گازش گرفت.
![](https://img.wattpad.com/cover/212219874-288-k243199.jpg)
ČTEŠ
My prince
Fanfikceکیم تهیونگ پسر مدیرعامل شرکت کیم و مدل مشهور در کره با پسر خجالتی،مهربون،و مسئولیت پذیری به نام جئون جونگکوک نامزد میکنه. *اون از زندگیمم مهم تره تهیونگ...نمیخوام کسی به برادرم آسیب بزنه...* جئون جون گی **نگران نباش هیونگ...بهم اعتماد کن...هیچ کس ن...