برزخ

197 30 15
                                    


____اشکال نداره جیمینی بعدن بهم علاقه پیدا میکنی هوم؟

تنش از عشق اجباری که بهش تعارف شده بود مثل ویبره شروع به لرزش کرد و قطرات متوالی عرق که از پشت کمرش به سمت باسنش سرازیر میشدن اوضاع سیستم عصبیش رو به شکل بسیار وخیمی گزارش میدادن........

______اگه نشد؟

_____هر جفتمونو باهم نابود میکنم!

یه لحظه ی کوتاه به طرز وحشتناکی جا خورد و یکدفعه یاد صحبتای سوکجین افتاد
اون یه سرابه!!
و قراره در اینده خودش رو توی سراب وجود مین شوگا سرگردان ببینه.......
توی خودش عمیقا به فکر فرو رفت که اگه به حرفاش گوش میداد و شتابش برای وسوسه ی شهرت جهت افکارش رو منحرف نمیکرد چقدر شرایط بهتری داشت اما دیگه هر نوع پشیمونی هیچ فایده ای نداشت و برگشت از مسیری که با خواست خودش توش پا گذاشته بود تقریبا غیر ممکن به نظر می رسید ....

______ تو حق نداری جای من تصمیم بگیری.....

از جسارت جیمین خوشش اومد و یه چشمک خبیث بهش زد

_____عجب گربه ی چموشی شدی خب میتونی چنگ بزنی توصورتم ولی من ولت نمی کنم تو پیشی خودمی....

برای اینکه وانمود کنه که هیچ ترسی از رو به روشدن با شخصیت مرموز مین شوگا نداره چشماشو ریز کرد و یه لحن خشن رو چاشنی پرسشش قرار داد...

____منو کجا میبری؟ چه مرگته تو؟

لبخند در ظاهر نرم ولی در باطن خوفناکش رو مهمون نگاه کنجکاو جیمین کرد

_____میریم جایی که غم نباشه !

تنها واکنشش در برابر جواب سربالایی که شوگا بهش داد یه دندون قروچه ی عصبی به همراه خشونت بیشتر بود

_____با تو همه جا جهنمه ......

نگاهش تیزش رو به چشمای نگران اما لرزون جیمین دوخت و همزمان با کندترین سرعت ممکن و نزدیک بردن صورتش به کنار گوش جیمین ذره ذره بساط شکنجه اش تشکیل داد و با لحن خیلی اروم که فقط جیمین میتونست بشنوه به نحوه ی بدجنسانه زمزمه کرد  ...

______ اگه یه کم باهام عشق بازی کنی یهو میبینی از وسط اتیش جهنم رسیدی به بهشت اونوقت بدون من همه جا برات تبدیل به جهنم میشه!!

مو به تن جیمین سیخ شد و از درون احساس سرمای شدید کرد و تاجایی که توان داشت دستاشو روی گوشاش فشار داد تا حداقل چند دقیقه از شر صدای وحشتناک مین شوگا رها بشه ....
یک ساعت بعد ون مشکی رنگی که مخصوص خلاف کاری های متعدد مین شوگا بود جلوی یه ویلای دور افتاده نزدیک شهر نیویورک توقف کرد و همونطور که دستای جیمین رو توی انگشتاش قفل کرده بود اونو با زور مچ دستش به سمت داخل ویلا میکشوند !!!

_____بیا اینجا جیمینی از این به بعد باید فقط اینو بپوشی !!

چند بار پشت سرهم پلک زد باورش نمیشد که شوگا ازش میخواست فقط یه شورت کوتاه سفید بپوشه!

اما از یادت نرفتم!Where stories live. Discover now