part 6

3.3K 564 120
                                    

__ عکس بالا استایل جونگ کوکه..

*جونگکوک*

هوپ هیونگ با ماشین قرمز البالوییش اومده بود دنبالم.

کوک: هیونگ رنگ ماشینت خیلی یجوریه... اه یاد دخترا میفتم ...
به محض ورود به ماشین هیونگش، شروع کردن به مسخره بازی.
هوپ: چچ دونسنگ یه ادمایی هستن... که بعد دوماه میبینیشون حتی بهت سلامم نمیکنن...به جاش از ماشینت ایراد میگیرن...مثل کی؟ اگه گفتی یه شب هات بهت میدم عشقمم

هوسوک بایه حالت مثلا جدی گفت اما وقتی خیره شدن به همدیگه صدای خندشون تو ماشین پیچید.

کوک: هیونگ...خیلی نمکی میدونستی؟ از کافه چه خبر؟ دلم تنگ شده برای اونجا
هوپ: هیچی...اونم بی قراری شبای هاتی که داشتین رو میکنه خرگوش زشت
کوک: پففف...هیونگ اسب نما
هوپ: دونسنگا هم، دونسنگای قدیم...تو به من میگی هیونگ بعد میگی اسب نما؟؟...تکلیفتو روشن کن پسرم..

بعد ده دقیقه که با شوخی وخنده هاشون کمتر هم بنظر میرسید، رسیدن به بار مورد نظر هوسوک.
اولین میز دونفره در قسمت تقریبا ساکت وخالی تره بار رو رزرو کردن و نشستن . جونگ کوک به دلیل اصلی اومدنش به بار فکرمیکرد وخیره به دختر ها و پسر هایی که مست و نئشه میرقصیدن گفت :هیونگ...چیزی پیدا کردی؟
نگاهش رو از جمعیت مست گرفت و به ویسکی تو دستش داد.

هوپ: طبق اون نشونه ها که بهم گفتی یسری چیزا پیدا کردم اما جونگ کوکاا طاقت شنیدن و دونستنش رو داری؟

بی اختیار بغض کرد.دیگه حالش داشت از این بغض کردنا وضعیف بودنا بهم میخورد.
کوک: میخوام...بدونم هیونگ.

هوپ: توگفتی مادرت حالش کاملا خوب بود و یک دفعه پاهاش فلج شدن درسته؟

سرش رو به نشونه اره تکون داد.
هوپ: من بین بیماری ها گشتم...بیماری هایی بودن که اول باعث فلج شدن بشه و بعد مرگ تدریجی اما بیماری که در عرض یک هفته این دوره رو بگذرونه رو پیدا نکردم... با توجه به اینکه مادر تو یک انسان معمولی نبوده پس...این طبیعیه که بیماری تو لیستمون نباشه و اینکه بر اثر بیماری مرده باشه غیر طبیعی بنظر میرسه...

کمی از ویسکی تودستش رو نوشید و خیره شد به مایع تلخ مزه:خب؟...منم میدونستم که مادرم بیمار نشده هیونگ...دیگه چی میدونی؟

هیونگ نفس عمیقی کشید و ازکیف مشکی رنگش ، چند برگه و عکس بیرون اورد.
جونگ کوک تازه متوجه اون کیف شده بود.
هوپ: اگر بیمار نشده باشه پس یعنی کشته شده اما چطوری؟ ... اولین راهی که به ذهنم رسید ، مسموم شدن بود...برای همین درمورد چندتا گیاه با نشونه هایی شبیه چیز هایی که برام گفتی گشتم واینارو پیدا کردم...

عکس هارو با متن مربوط بهشون گذاشت جلوی کوک.
هوپ: بین اینا...ببین کدومش برات اشناست یا دیدیش...اگر مادرت مسموم شده باشه باید یه ردی از این گل ها تو خونتون بوده باشه چون تنها گیاهایی هستن که میتونن به هم نوع های مادرت صدمه بزنن...برات اشنان؟

Mყ Vampire. [Completed]Where stories live. Discover now