Chapter 43 - The Choice

1.3K 226 63
                                    

یه چیزی درمورد اون لباس اشرافی شیک باعث شده بود حس کنی زیباترین و قدرتمند ترین زن اون اتاقی

ولی دویست نفر دیگه هم داخل اون اتاق بودن پس شاید چند تا رقیب کوچیک داشته باشی

مهمونی ورود پدرت سه برابر مهمونی جیمین بود ، با آدمای بیشتر برای ملاقات کردن و فینگر فودای بیشتر برای تا خرخره خوردن . ارکستر یه ساعت قبل از اینکه کسی ازت درخواست رقص کنه شروع کرده بود


" من معتقدم با اون همه وقتی که برای تمرین کردن باهات صرف کردم باید اجازه اولین رقص رو داشته باشم"

لبخند زدی و دست هوسئوک رو گرفتی

سر به سرش گذاشتی "میخوای اولین نفر باشی ؟"

"هم بخاطر افتخارش و هم بخاطر محدودیت زمانی" توی آغوشش کشیدت و شروع کردین به والس رقصیدن "باید زودتر برم چمدونمو ببندم"

"چمدون ببندی ؟"

سرشو تکون داد "صبح دارم میرم . برای شیش ماه آینده توی یه آکادمی خصوصی کار می کنم"

اخم کردی "ولی ... دوباره میبینمت ؟"

"یه مدت طول میکشه .واقعا نمیتونم ملاقات کنم . فقط قول بده یکم دلت برام تنگ شه باشه ؟"

گفت و از اون لبخندای درخشانش تحویلت داد . دست خودت نبود ناخودآگاه با لبخند جوابشو دادی

"قبول"




رقص بعدیت با نامجون بود . به خودش نزدیکت کرد و دستاشو دور کمرت گذاشت

"بازم قراره بخونی ؟"

نیشخند زد "اگه بخوای میتونم"

وقتی داشتی سرتو به چپ و راست تکون می دادی و اجازه می دادی اون رقصو هدایت کنه ضربه ای روی شونش زدی

"فقط میخوام بدونی [ا/ت] ، که هر تصمیمی هم بگیری من بازم خوشحالم که تو اومدی اینجا . تو خیلی بهتر از چیزی که انتظار داشتم بودی "

لبخند خجالت زده ای زدی "همچنین"




"اجازه هست ؟"

The 7 Princes [BTS x Reader](Translation Ver )Where stories live. Discover now