+آلفااا ...بیدار شووو ...
سهونی...بیا صبحونه حاضر کردم ...صدای گریه ی بچه میاد.
+ببین سهون "سو" بیدار شد.
چشماشو آروم باز کرد ، جونگین روش پرید.
+چطور بیدارت کنم؟!بوسه ای رو لبش گذاشت ، صدای گریه ی بچه بلندتر شد.
_میشه امروز سویونگ پیش مامانبزرگش بمونه؟
من یکم با امگام کار دارم!جونگین خندید : هرکاری که داری لطفا یه پوشش روش بکش که یدونه سویونگ دیگه تولید نکنی.
جونگین رو تو بغلش کشید و عطر گردنش رو استشمام کرد ، خوشبو تر از رایحه ی این امگا وجود نداشت.
_عاشقتم جونگین ...با لبخند چشماشو باز کرد و اطراف رو نگاه کرد.
از توی تخت بیرون اومد ، این خواب بود؟زمزمه کرد : چه رویای شیرینی؟
صدای امواج و آب باعث شد یادش بیاد دیشب اینچئون بوده.
لباسشو عوض کرد و صورتشو شست ، از کشتی بیرونو نگاه کرد ، هوای خنک به صورتش خورد و سر حالش آورد.
کاش میتونست جونگین رو دوباره بیاره اینجا ولی نه برای رابطه...موبایلشو برداشت و با جونگین تماس گرفت.
با شماره ای که اخیراً حفظ شده بود.
جونگین هم که تو رختخواب بود با صدای خوابالو جواب داد : هوم._جونگین؟!
کجایی الان؟+فک کنم تو تخت.
_اوممم پس جام خالیه.
دارم میام اونجا ، تا چند ساعت دیگه.
حاضر باش.جونگین گوشی رو قطع کرد و سرشو تو بالش فرو برد.
پلکاشو روهم فشرد : مردک بیکار...یکم بعد دوباره خوابش برد و زمان براش خیلی زود گذشت.
با زنگ گوشیش دوباره از خواب بیدار شد و جواب داد : چیه؟_میدونم بیدار نشدی!
پاشو اگه میخوای بخیه هات خوب شن باید چیزای مقوی بخوری و فعالیت کنی.+حالت خوبه سهون؟
چیزی به سرت خورده؟_نه چیزی به سرم نخورده ، حالمم خوبه خوبه.
فقط دیشب یه چیزایی رو متوجه شدم.
باهم صبحونه بخوریم؟جونگین خمیازه کشید و چشماشو مالید.
+کار دارم.سهون لبخند زد : اگر خواهش کنم چی؟
+بی فایدس!
_اوکی پنج دقیقه دیگه اونجام حاضر باش که رسیدم زیاد معطّل نشیم.
بعد گوشی رو قطع کرد.جونگین گوشی رو روی بالش گذاشت و زمزمه کرد : مگه من نگفتم نمیام؟
دستشو دراز کرد و از داخل کشوی پاتختی قرصاشو بیرون آورد.
YOU ARE READING
𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣
Fanfictionℕ𝕒𝕞𝕖 ๛ 𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ ℂ𝕠𝕦𝕡𝕝𝕖 ๛ 𝕤𝕖𝕜𝕒𝕚⚣︎ 𝔾𝕖𝕟𝕣𝕖 ๛ 𝕠𝕞𝕖𝕘𝕒𝕧𝕖𝕣𝕤𝕖 , 𝕤𝕞𝕦𝕥 , 𝕞𝕡𝕣𝕖𝕘 𝔸𝕦𝕥𝕙𝕠𝕣 ๛ 𝕞𝕖𝕣𝕝𝕚𝕟 --------- اوه سهون پسر مورد علاقه ی پدرو مادرش روز قبل از رسیدن به مقام ریاست شرکت بخاطر مستی با یه...